۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

غلط اصلاح خواهد شد

گواراي وجودت دردهاي ِ بي كران وصعب
و نوشت باد جامهاي زهر ِ تنهايي
تو اي انسان ِ سودايي

سرت بشكسته باد وغرق در خون باشي اي موجود سركش
بي نهايت زجرها هم مرحم زخمت
كه از يمن وجودت هر بهشتي، دوزخي گرديده زشت

شگفتا آفريننده ِي تو ازخلق ِ چنين سفاك ِناپاكي
به خود تبريك مي گويد؟
دريغا او چه ميجويد؟
كدامين راه ميپويد؟
ره نابودي ِ هر بودني ؟
ره آلودن ِهرپاك ِبي پيرايه اي؟

گمانم   كارگاه ِآفرينش دست ِكار آموز ِنو آموز افتاده است
گمانم آفريننده كمي خسته است
به آسودن ارادت كرده، كنجي زيج بنشسته است

به خيرش باد ياد ،آن روزگاراني كه ميگفتند
 چشمهايش خوش بصيرند
 نيز ميگفتند  گوشهايش بس  سميع است
به خيرش باد ياد، آن روزگاران  نقل ميكردند هر مثقال بد كردي همو بيني
همه يادي است بس شيرين از آن دوران

بچش طعم  ِحقيقت را 
كه چندي مشتبه بودي به آقايي ِ مخلوقات
غلط اصلاح خواهد شد به دست كار گاه آفرينش 
پاك ميگردد سراسر نام ننگينت زسطر و بند ِهر آيات
 مضافا  درج دراعلان و مطبوعات

به شيطان ميسپاريمت
كه شرت از سرِاين آفرينش دور باد اي نطفه ي ِ زشتي و بد خواهي تو اي انسان

     

   

۴ نظر:

دیوان گفت...

میردیو جان
چند وقتیست که زبان من را بسته ای، با چنین متن های قدرت مند و متفکرانه ات... من فقط توان گفتن آفرین و تبریک را در خودم می بینم.
...
با اینکه متنی نبود که برای لذت بردن باشد اما لذت پشت تفکراتش ارضا کننده بود

ميرديو گفت...

ممنون از توجه و تمجيذت ديوان ِعزيزم
تو رو خدا تو و ديوار هم قفل سكوت رو بشكنيد...دارم دقت ميكنم خيلي وقته بي خبرم از حالتون...برامون بنويسين
بازم ممنون از حساسيتت

ميرديو گفت...

اصلاح غلط:تمجيد

دیوار گفت...

دیوا میردیو!
در چند روز گذشته بارها و بارها این متن رو خوندم.
هربار لذت بردم و هر بار نظری راجع به آن داشتم.
یه روز می خواستم بنویسم که "امیدی بر اصلاح نباید داشت وقتی آموزه های این نوآموز بر غلط استوار شده است"
با خودم گفتم دلیلی براین مدعا ندارم ، اینکه نتایج غلط به نظر می آید دلیل نمی شود که فرض بر غلط استوار بوده.

روز دیگری خوشحال تر بودم و می خواستم بگویم "هر غلطی البته اصلاح شدنی است درصورتیکه ..."
و کلی فکر کردم درصورتی که چی؟
نتیجه ای در بر نداشت و لذا بحث همچنان باز ماند.

ساعتی بعد :
اصلا کی گفته اشتباهی در کاره؟
اصلا چه جای خیرش بادی است وقتیکه خیر و شر لفاظی ای بیش نیست؟
و انکار و انکار

فردا روزی:
دردنیایی که بهیچ وجه نمی خواهم بشناسمش... با پیامی که اصلا قصد ارسال آنرا ندارم ... ازت می خواهم که پایان مرا سریعتر کنی.
criminal-disturbed

و خلاصه که بحث همچنان باز است و این روزها اصلا در شرایطی نیستم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
و چه نیاز به حرفی از جانب من.
حرفها را گفته ای و بسیار خوب هم .

دی وا .....