ته مانده ی دود سیگار، در اعماق وجود فرسوده ی شش ها
فشار بی توقف بار آفرینش
دست های باز شده از شدت درد...
خسته نخواهند شد.
نه هرگز خسته نخواهند شد...
نه نه نه...
...
فکر تمامی قانون شکنی ها
زیر پا گذاشتن قانون های یک طرفه
قانون هایی که آنها گذاشتند
تنها برای محدود کردن بشر
برای سند زدن تمامی تن ها
به اسم خودشان...
به نفع خودشان....
نه هرگز خسته نخواهند شد...
نه نه نه...
...
آآآآآآآآآآآآآآآآهی از اعماق وجود...
نه... آآآآآآآآهی نخواهند کشید...
باید شکسته شوند
باید بفهمند.. باید...
این جماعت گنگ
اینان که دست بسته زبان بسته
تمامی سعیشان را می کنند
برای نابودی خودشان...
آآآآآآآآآآهشان تنها برای چرندیات پیش پا افتاده است...
نمیفهمند و تلاش می کنند و نابود میشوند...
قانون را نمیدانند و امیدوارند...
حرکت می کنند و نمیرسند.
اما هیچ گاه خسته نخواهند شد...
نه، خسته نخواهند شد.
...
آخرین سیگار روز...
آخرین قابلیت دیدن روشنایی...
اجازه نخواهد داد
قانون های یک طرفه را خواهد شکست...
همانطور که شکسته
همانطور که خواهد شکست
به قیمت از دست دادن همه کس
همه چیز
همه جا
اما خواهد شکست...
حیف که نای حرکتی فعلا نیست...
....
چشمان بسته شده روی قوانین
دست های بی حرکت اما زنده
قلبی بی انرژی اما تپنده...
پایی با جورابی کهنه...
همه و همه بلند خواهند شد...
امشب زود است...
با خود میگوید،
بلند خواهم شد
اما امشب زود است...
زیر لب زمزمه میکند این قانون شکن خسته !

ابعاد بزرگتر طرح