دارالمجانین
خوش آمدی
به جایی که زمان خشکیده است
جایی که کسی آنجا را ترک نمی کند و کسی هم نمی خواهد
ماه کامل است ، به نظر هم نمی رسد که تغییر کند .
فقط برچسب پریشان هواس خورده ای
هر شب خواب تکراری می بینی
"من در بصیرتم آزادی مان را می بینم "
"هیچ دری بسته نیست ، هیچ پنجره ای حفاظ ندارد "
"هیچ چیزی که ذهن مرا بترساند وجود ندارد "
بخواب دوست من و تو هم خواهی دید
این رویا حقیقت من است
اونها من رو در این قفس زندانی کرده اند
و نمی بینند که این دلیلی است که ذهن من فریاد خشم می زند
دارالمجانین …. من رو به حال خودم واگذار
دارالمجانین … فقط من رو تنها بگذار
ترس را می کارند ، از آنچه می تواند بیرون از اینجا باشد
و اینکه نمی توان در آنجا نفس کشید
چیزهایی در ذهن من نجوا می کنند
تا مطمئن شوند که من دیوانه ام
فکر می کنند که مغز ما در دستان آنهاست
اما خشونت ، برنامه های خشونت آمیز بار می آورد
"ببندش ، حالش رو بهتر می کنه "
"داره بهتر میشه ، نمی بینی ؟ "
بیشتر از این نمی تونن ما رو اینجا نگه دارند
گوش کن ، لعنتی ، برد با ماست
این جریان به نظر اونها درست میاد ، خوب !
اما فکر می کنن که این مارو از جهنم خودمون نجات میده
دارالمجانین … من رو به حال خودم واگذار
دارالمجانبن … فقط من رو تنها بگذار
ترس به زندگی اش ادامه می ده
بومی حالا بی قرار شده
سرکشی در هوا موج میزنه
آینه سخت خیره میشه
کشتن ، فقط یک واژه دوستانه است
و به نظر میرسد تنها راه برای رهایی باشد.
METALLICA - MASTER OF PUPPETS - WELCOME HOME(SANITARIUM)
۲ نظر:
Sanitarium, leave me be
..
just leave me be
..
نفهمیدم سیر تفکرت رو.. و چرا الان اینجا این متن رو گذاشتی. ولی جدا دنیایی که من میبینم و من هم توش شریکم و حتی من میسازم چیزی جدا از یک دارالمجانین نیست. بدم نمیاد ازین مساله فقط حیف که تو دارالمجانین باقی مجانین برامون قانون وضع میکنن و بستریمون میکنن. حیف زورمون نمیرسه اونارو بستری کنیم.
عجب " سیرکی " میشد اگه ماهم میتونستیم اونارو بستری کنیم.
شایدم کردیم... مجنون مجنونه دیگه.
آره سیرک جالبی میشه ... نه که نیست!!!
ارسال یک نظر