۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

راه آبی ابریشم


  • عنوان :راه آبی ابریشم
  • زمان : سه شنبه، 1 آذر 1390
  • مکان : سینما سپیده

درباره:

نویسنده و کارگردان : محمد بزرگ نیا
بازیگران : عزت اله انتظامی ، رضا کیانیان ، بهرام رادان ، داریوش ارجمند ، پگاه آهنگرانی ، پیام دهکردی ، مهدی میامی ، محسن حسینی خلاصه داستان : یک ناخدای ایرانی تصمیم می گیرد برای اولین بار مال التجاره باارزشی را با عبور از میانه اقیانوس هند به چین برساند و در این سفر که از خلیج فارس آغاز می شود، اتفاقات مختلفی رخ می دهد و....


در همین رابطه :
مارکوپولوی ایرانی، نگاهی به فیلم راه آبی ابریشم

۱۳۹۰ آذر ۴, جمعه

غذای هندی - چینگاری

زمان : سه شنبه 10 آبان 1390
مکان : خیابان مفتح، خیابان زهره، رستوران چینگاری

برای شخص من رستوران گردی هیچ وقت به عنوان یه تفریح محسوب نمی شد. رستوران میری برای غذا خوردن و غذا خوردن برای من جنبه رفع تکلیف داره تا تفریح. اما حتی اگه مثل من بی ذوق باشی بازهم می تونی از رستوران گردی لذت ببری همونطور که من بردم.
تجربه چیزهای جدید، گذروندن یه ساعت در میان جمعی که از در کنارشون بودن لذت می بری و در نهایت نشستن و راجع بهش نوشتن لذت هایی است که نمیشه راحت ردشون کرد.
به هرحال این هفته تصمیم گرفتیم بریم یه رستوران هندی که مردیوجان معرفیش کرده بود. برای اینکه برنامه کامل بشه قبل از رستوران توی باغ هنر جمع شدیم که حظ فرهنگی ای هم برده باشیم. ساعت 18:30 جلوی خانه هنرمندان قرار گذاشتیم و از اونجایی که خانه هنرمندان ساعت 19 تعطیل میشد و همچین برنامه خاصی هم نداشت از غذای روحی محروم شدیم و در نتیجه تمایل به غذای درست و حسابی تقویت شد . این هم از مزایای زود تعطیل شدن جاهای اینچنینی که در نتیجه علاوه برای دانشجویان بی کار و مسوولیت ، برای آدم های پر مشغله ای مثل ما هم فایده داره.
به هرحال یه گشتی تو محوطه باغ هنر زدیم که با اینکه احتمالا به دلیل صرفه جویی در مصرف برق از محیط تاریکی بهره می برد، ولی فضای قشنگ و دلپزیری داره.
وضعیت نور توی رستوران هم مشابه بود که گارسون به داد رسید و یه دونه شمع وسط میز روشن کرد. داشتم با خودم فکر می کردم که این هدفمندی یارانه ها تاثیرش به این مکان های اصطلاحا با کلاس هم کشیده که دوستان متذکر شدند که قصد ایجاد فضای رومانتیک و شاعرانه است. چقدر چیز تو این دنیا هست که من هنوز کشف نکردم. یادم افتاد ظهر قبل از اینکه بیام رستوران یه سر به سایت فیدیلیو زدم و اونجا هم نوشته بود رستوارن برای قرارهای دونفره جای مناسبیه.
به هر حال فضای رستوران قشنگ بود. سالن بزرگی داشت( با نور پردازی رومانتیک) که گوشه و کنار مجسمه هایی گذاشته بودند که تو فیلم های هندی زیاد دیده میشه و یه آهنگ هندی هم پخش می شد. راجع به سرویس و غذاهاش چیزی ندارم بگم چون قبل از این توجه زیادی به این مسایل نکرده بودم.
در کل خوردن غذای هندی تجربه تندی بود. گارسون گفت تندی غداها معمولیه ولی اگه به غذاهای تند عادت نداشته باشی، اولش حسابی حالت جا میاد ولی نکته جالب این بود که کم کم نه تنها به این تندی عادت می کنی، بلکه برات لذت بخش هم میشه. البته ممکنه سوزش اون 13% حق سرویسی که روی میز میگیرن تا مدت ها باقی بمونه. آخه من نمی فهمم، اگه یه رستوران سر راهی بود، حق میز و سرویس یه معنی داشت ولی برای اینطور جاها واقعا آخر بی کلاسیه که خوب مد شده دیگه.
چینگاری در کل جای خوبی بود و غذای هندی هم خوشمزه است و ارزش یک بار خوردن رو داره. به شرط اینکه بدونی چی می خوری . مثلا تو لیست چینگاری یه سری کاری بود که در نها یت فکر کنم همون خورشت ماست ولی خدایی آخه کی مثلا خورشت قورمه سبزی رو خالی سفارش میده. البته یه فهرست برنج و بریانی هم داشت ولی خوب اگه ندونی داری چیکار می کنی ممکنه غذایی
که جلوت می گذارن تبدیل بشه به یه چیزی مثل خورش قورمه سبزی با شیرین پلو. حالا بیا و با هم بخورش و بعدش بگو غذای هندی مزخرفه.
به نظرم نوع چیدمان منو جالب نبود و گارسون هم کمکی نمی کرد. البته ما هم کمکی نخواستیم و یه جورایی ندونستن اینکه در نهایت چی جلومون می گذارن برای من جذاب بود بخصوص که بعد از اینکه هرکی غذای خودش رو انتخاب کرد، همه رو گذاشتیم وسط و با هم سهیم شدیم.
در نهایت نیازی به سرویس بهداشتی پیدا نکردم و لذا توصیف آن مکان مقدس هم در این مقال جایی پیدا نخواهد کرد.
بچه ها می گفتند برای نظر دادن راجع به رستوران باید یه بازه 24 ساعته بخودت بدی، بخصوص که غذا جدیده و ممکنه اصولا باهاش سازگار نباشی . هنوزم من سرپا هستم.

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

یه حبه قند

  • زمان : سه شنبه، 3 آبان 1390 .
  • مکان : سینما فلسطین.  اریکه ایرانیان.
درباره:
کارگردان : رضا میرکریمی
فیلم نامه : رضا میرکریمی، محمدرضا گوهری (براساس طرحی از رضا میرکریمی و شادمهر راستین)
مختصر : سکوت خانه باغی قدیمی و سرسبز با ورود مهمانانی در هم می شکند. چهار دختر این خانه به همراه همسر و فرزندانشان برای عروسی خواهر کوچکترشان پسندیده به یاری مادر شتافته اند. این اقامت برای خواهران و باجناق ها شاید دردسر باشد ولی برای بچه ها تحقق یک آرزوی بزرگ است. تا اینکه ...

رضا کیانیان : در زندگی عادی‌ام هرگز نرقصیده‌ام! حتی در عروسی خودم هم نرقصیده‌ام ولی درفیلم یه حبه قند رویم باز شد ورقصیدم.

بازیگران و اطلاعات تکمیلی در وب سایت : وب سایت یه حبه قند



راجع به یه حبه قند زیاد شنیدم، اما جالب ترین نکته ای که راجع به این فیلم جلب توجه کرد معرفی فیلم بود. نام بزرگان سینما اون هم  برای معرفی فیلم، به من این حس رو داد که حداقل دست اندر کاران برای محصول خودشون ارزش قائل شدند و حتی یه جورایی می خواهند آنرا به زور به خورد ملت بدهند . هرچند مطمئن نبودم این شیوه معرفی همچین جوابی بده ولی مشتاق بودم فیلم رو ببینم.
راجع به سینما چیز زیادی خارج از یه طرفدار معمولی نمی دونم. اما به نظرم به غیر از خنده و سرخوشی، سینما جایگاه بارزتری تو جامعه برای خودش پیدا نکرده ، نمونه اش اینکه تو همین فیلم حتی تو صحنه های احساسی و تکان دهنده هم بعضی ها می خندیدند . به هر حال.
این فیلم رو تو یکی از سالن های مجتمع اریکه ایرانیان دیدیم. برای شخص من وجود یه مجتمع در کنار سینما ایده جذابی بود، هرچند حوصله نکردم تو مجتمع بچرخم ببینم این جذابیت تو عمل چه ریختی میشه .
یکی از جذابیت های سینما جمعی رفتن به سینما است و اتفاق جالبی که اونروز افتاد و برای من خیلی بیشتر از خود فیلم و سینما و مجتمع بارز بود ، همراهی خانواده یکی از دوستان در کنار ما ها بود.
اینکه با پدر بزرگ، مادر بزرگ و کلا خانواده ات به سینما بری باحاله. حتی اگه یه جمع جوون دوستانه هستید باز هم به نظر من ترکیب جالبی میشه، یه بار امتحان کن، می چسبه.
در نهایت طبق خبری که تو سایت فیلم منتشر شده یه حبه قند بعد از 16 روز اکران تو 18 تا سینما 247.9 میلیون تومان فروش داشته.
جدول فروش فیلم های سینمایی


اول قرار نبود این برنامه ها تو دیولاخ منتشر بشه که طبق پیشنهاد مردیوجان قرار شد این کار رو بکنیم.
بنابراین این دفعه نظرات رو تو خود متن منتشر می کنم:

دیوک : فیلم خوش ساختی بود، یه فیلم معمولی که اذیت کننده نبود. صحنه پردازی عالی داشت و موسیقی بدی نداشت. بازی ها هم بد نبود.
الهام : من روز سینما نبودم، اما فیلمش خیلی خوب بود، قبلا دیده بودم.
مردیوجان : خوش ساخت بود و من حتی با اینکه دوبار دیدم خسته نشدم، هرچند اسمش رو شاهکار نمی زارم یا حتی خیلی تاثیر گذار. موسیقی اش رو دوست داشتم و نوع استفاده موسیقی در فیلم رو.
سینما رو دوست نداشتم - گرون بود - شلوغ بود و بی برنامه - تصویر خوب نبود - مردمش بی فرهنگ بودن - حتی تهیه بلیطش هم راحت نبود.
دیواطیفی : خیلی خوب بود ... اساسا می دونی که هر فیلمی که موسیقی اش خوب باشه من دوست دارم ولی به من حال داد. دوست داشتم فضاسازی اش رو و اینکه غم و شادی رو با هم داشت . من هم خندیدم هم اموهای تنم سیخ شد هم بی حال شدم ولی راستش فضاش باعث شد اونطوری که باید و شاید از فیلم لذت نبرم، کاش می شد یه جای بهتر ببینمش ولی جدا خوب بود و لذت بردم بجز اینکه می خواستم با کیفم دختر عینکی جلوم رو بزنم چون بی فرهنگ بود. ولی مرسی فیلم خوبی بود و در کل من کلی خوشم اومد بخصوص موزیک. در مورد فیلم زیاد حرف نمی زنم چون همه چی اش خوب بود و نکته ای که به نظرم خوب بود رو گفتم … ممنون
دیوان : در کل خوب بود ، چیزهایی هم که خوب … (خلاصه دم شما گرم)
دیوار : فیلم خوشرنگ، روون و جذاب . موسیقی اش دلچسب و جریان داستان خوش پرداخت شده بود.
سینما ، آپارات تنظیم نبود (یه مقدار از تصویر خارج از کادر بود) روی پرده سایه هایی از سالن می افتاد. فیلم 15 دقیقه دیر شروع شد که خیلی هم ایده بدی نبود. ملت خیلی تو حال و هوای سینما نبودن و بیشتر شبیه کافه سینما بود!!! به نظرم سالن برای سینما طراحی نشده بود.

۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

سلام
میگم نمیشه یه قسمتی همین اینجا درست کنیم مربوط به نظر سنجی برنامه های تفریحی و این چیزا... من کاغذ نظر سنجیمو گم کردم آخه ;) تازه ممکنه غیر من آدمهای گیج دیگه ای هم وجود داشته باشن !!! هان؟ نظرتون چیه؟ حالا کو تا اون سایت تفریحیه درست شه!!! این که هست خوب... تازه دیولاخ هم رونقش زیاد میشه :)))