پروژه "ت-م-د-1121"
- امروز متوجه شدم که هر آدم بدبخت بیچاره ای بهشتی در سر میپروراند. هرچه بدبخت تر باشی آرزوهای بزرگتر و بهشت با شکوه تری خواهی داشت و هرچه بیچاره تر باشی باور بیشتری به بهشتت پیدا خواهی کرد.
- یاد پروژه جدیدم افتادم و این سوال برام پیش اومد: این بهشت کجا میتونه باشه؟؟؟ پشت یه دیوار ، پشت این کوه ها ، اونور آب ، یه جای دیگه ،تو یه دنیای دیگه ...
- گشتن دنبال بهشت کار درستی نیست ، هیچ سرنخ قابل بررسی ای پیدا نکردم ولی فهمیدم که اگه بدبخت باشی، اونوقت هرچی .ون گشادتر باشی بهشتت هم دورتره. و هرچی بهشتت دورتر باشه کمتر نیاز داری سعی کنی تا به بهشت برسی. در واقع بهشت بیشتر بدبخت ها جایی است کاملا غیر قابل دسترس که برای دسترسی بهش هم نیازی نیست هیچ کاری بکنی ، فقط کافیه یه کارهایی رو نکنی. همین.
- آیا غیر بدبخت ها هم بهشت دارند؟
نمیدونم ، اطلاعات کافی در دست نیست ... هرکی منو میشناسه میگه من میرم جهنم . جهنم ظاهرا یه جایی است غیر از بهشت ولی به هر حال بهشت نیست. از طرفی تقریبا همه یه جورایی یا بدبخت هستند و یا بیچاره و آدم های بدبخت ، تقریبا هرکسی رو که تو دسته خودشون نیست رو به جهنم حواله میکنند. با این حساب جهنم میتونه بهشت آدمهای غیر بدبخت باشه که البته نیاز به بررسی بیشتری داره. آدم خوشبختی رو پیدا نکردم ، قبلا هم تو پروژه "ز-فک-78-4 " این مساله رو بررسی کرده بودم بنابراین فعلا وقت بیشتری صرف این مورد نمی کنم. - یادش بخیر اون دورانی رو که تو کتابها دنبال راه حل میگشتم ، کار خیلی راحت تر بود و نتیجه گیری هم سریعتر ، بگذریم که معمولا درست نبود.به هر حال مستقیما با آدمها سروکله زدن عذاب آوره بخصوص سر چیزی که بهش اعتقاد دارند و نمیدونن چیه. فکر کنم باید روش تحقیق رو عوض کنم . وقتی این همه امکان دارم چرا فکر کنم ، میتونم آزمایش کنم.
- با توجه به اینکه تقریبا تمام اونهایی که هیچ خری نشدند، قراره تو بهشتشون یه خری بشوند و با توجه به اینکه امکانات و قدرتشان در بهشتشان بیشتره پس احتمالا وقتی رفتند اونجا میتونن یه پیغامی چیزی برای من بفرستند. پس باید یه راهی پیدا کنم که بتونم بفرستمشون بهشت.
- سعی کردم انواع بهشت رو دسته بندی کنم ، کار پیچیده ای است... از این میان یه نوع بهشت خیلی عمومیت داره ، بهشتی که توی دنیای دیگری است... بنظرم این نوع بهشت ارزش داره که بیشتر روش کار کنم، تقریبا تمام اون هایی که بهشت هایی اونور آب دارند و اونهایی که بهشتی در دستان کس دیگری دارند هم به بهشتی در دنیایی دیگر اعتقاد دارند(این دو نوع بهشت را هم میتوان در دسته های پر طرفدار قرار داد).
- فرستادن این افراد به بهشت کار سختی نیست چون حداقل یک مقصد مشخص دارند و اصولا اگه واقعا به بهشتشون اعتقاد داشته باشند پس باید مقدمات ورود خودشون به بهشتشون رو آماده کرده باشند پس فقط کافیه بکشمشون. اینها هرچه بیشتر زنده بمونن اون کارهایی رو که مانع از ورود به بهشت میشه رو بیشتر انجام میدند ، از طرفی فکر میکنم دروازه این بهشت بروی بدبختهایی که به خیال خودشون مظلوم هم هستند باز تره پس این ظلم رو درحقشون میکنم . هرچند به نظر خودم که کاملا لطفه.
- دنبال پرونده یکی از پروژه هام میگشتم ... تو اون پروژه تجربیات خوبی راجع به مرگ و کشتن افراد بدست اورده بودم ولی یادم افتاد چونکه اولش خیلی ترسیده بودم چیزی یاد داشت نکردم و تازه اوایل هم تمام ردهای مربوط به خودم رو پاک میکردم . ترس و بیتجربگی باعث شد تا نتایج اون پروژه هیچوقت ثبت نشه. عجب اشتباهی... به هر حال بعضی چیزا هیچوقت از یاد نمیرن و جزئی از وجود میشن ... میتونم رو اونها حساب کنم. کشتن یه انسان و ریختن خون تجربیات مفیدی هستند .
- از این آخری ها هم خبری نشد ، تمام انگیزه های لازم برای برقراری ارتباط با خودم رو بهشون داده بودم. بیشترشون امیدوار بودند که منو تو جهنم ببینن و بهم گزارش بدن ولی اگه واقعا اینقدر مسمم بودند که بهم گزارش بدن وبه بهشتشون رسیده بودند یه تلاشی میکردند.
- باید روی انگیزه های بیشتری کار کنم. اون ها وقتی هیچی نبودند انگیزه ای برای تلاش کردن نداشتن ، حالا اگه یه سری امکانات و آسایش هم داشته باشند که اصلا هیچ غلطی نخواهند کرد.
- عقلم رو دادم دست چند تا احمق ، آخه چطوری میتونن بهم گزارش بدن؟ اون قسمتش به من ربطی نداره.
- هیچ خبری نشد و دیگه حوصله هم ندارم. حساب اونهایی که فرستادم اونور از دستم در رفته.
- باید از اولش روی بهشت های درجه دو و سه کار میکردم. ولی فکر نکنم اونهم فایده داشته باشه. چون این یکی ها معمولا با یه کم فکر کردن و چند تا انتخاب درست و البته کمی هم تلاش میتونن به بهشتشون برسند ولی معولا نمیرسن. هرچی بدبخت تر باشی بیچاره تر هم میشی و سرانجام بیانگیزه تر ولی امیداوار تر به بهشتت و البته نرسیدن بهش و درنتیجه احساس بدبختی بیشتری میکنی. یه کلام بگم که میوفتی تو دور.
- به نظرم جامعه آماری خوبی انتخاب نکردم ، یه بدبخت بیچاره که هیچ تلاشی برای رسیدن به بهشتش نمیکنه چطور میتونه بره بهشت؟ ولی همونطور که قبلا هم گفته بودم معتقدین بهشت عمدتا متعلق به همین دسته هستند.
- اطلاعات بدردبخوری راجع به بهشت بدست نیاوردم ولی مجبورم این پروژه رو ببندم . الان حداقل این نتیجه رو میشه گرفت : بدبخت ها به بهشت نمیروند.
میرزا
۵ نظر:
سلااام به ديوار هميشه بيدار!
اغلب پروزه هاي انساني اجبارا مختومه ميشن.... بدون نتيجه قاطع يا يه چيزي تو اين مايه ها... تو كه ديواري نباس بهت بر بخوره!!
ماركس هم يه عبارت داره تو اين مايه ها كه ميگه آدم هاي خرد و ضعيف خدايان بزرگ و قدرتمندي دارن...
اما با اين موافقم كه بدبختها به بهشت نميروند...
دیوار جان هم از مطلب تحقیقی شما و هم جمله ی زیبای مارکس که فراموشش کرده بودم بسیار بسیار لذت بردم.
اما این بدبخت ها بر خلاف نظر من! و شما اغلب به بهشت میروند چون هر خراب شده ای به نسبت جهنمی که برای خود میسازند بهشت محسوب می شود.
آقا این جمله ی مارکس عجب جمله ایه!!!!!!!
مرسی دیوار جاااانم
مارکس، مارکس، مارکس ...
حالا اینو داشته باش:
پروژه انسان، بطور کلی پروژه ای بدون نتیجه و نیمه کاره است که بسته نشده که شاید نتیجه ای هم داد.
--------------
"هر خراب شده ای به نسبت جهنمی که برای خود میسازند بهشت محسوب می شود."
امیدوارم همینطور باشه.
میدونی ،نیروی جاذبه یکی از نیروهای موثر تو زندگی بشره، فلذا سقوط همیشه اولین انتخابه. از طرفی مسیر بهشت معمولا خلاف جهت جاذبه است. پس خراب شده بعدی میتونه خیلی بدتر از فعلی باشه.
---------
چی بافتم...:)
من باید آجرچینی رو کنار بگزارم برم بافنده بشم. آسمون ریسمون بافتن هم بهم میاد.
این همه تکرار مکن ای همای...
کفر مگو شکفه مکن بر خدای.
پای از این در که نهادی برون...
در قل و زنجیر برندت بهشت.
...
بهشت همان ناکجاست.
........
من خیلی وقته اینجا نبودم... میبخشید دیر جواب دادم... رفته بودم یکم هیزم به جهنمیا بفروشم. بدبختا فکر میکنن هیزم جهنم تموم شه کار اونام تمومه.
دیوا فرامرز...
پس کار و کاسبی براهه ، می بینم که رو بازار داغی دست گذاشتی. :)
خوبه که برگشتی.
ارسال یک نظر