توی این دنیای کج و معوج انسانی معمولا همه درگیر امیال تلقینی خودشونن...
امیالی که فکر می کنن خواسته ی خودشونه ولی خدا میدونه از کدوم جهنم دره ای سر رشته میگیره و کی بهشون تلقین میکنه
چیزایی که شاید یه زمانی یه جایی تو شرایط خاص جواب گرفته ولی دیگه کسی نمیاد خودش رو درست نگاه کنه و بسنجه که چی درسته و چی غلط... فقط میخواهیم که باشیم آنچنان که فلان کس موفق شد...
جالبیش اینجاست که فلانکس رو فقط با اخباری که ازش می رسه و با ذهن توجیهی ی خودمون می سنجیم و معمولا امکان ورود به زندگی و تفکرات واقعی اون فلانکس رو یا از خودمون میگیریم یا کلا نداریم.
خیلی ها رو دیدم که در آرزوی داشتن بدنی مناسب به هر دری می زنن... پشت در کی ایستاده مهم نیست... فقط تق... تق... تق... من میخوام لاغر باشم... آخه چرا؟؟؟ تو مدلی؟ هنرپیشه ای؟ این وضع بدنت به سلامتیت صدمه زده؟ یا فقط چون دیگران بیشتر بپسندنت؟ دیگرانی که درگیر تبلیغاتی شدن که هیچ کس سر در نمیاره چرا... فقط تاثیرش اینه که لاغر... بابا خدایی زیبایی شناسی یه چیز دیگه میگه... یکی لاغر یکی معمولی یکی چاق... کی میگه کدوم قشنگ تره؟ یکی شاید با یه بدن معمولی زیبا تر باشه ولی تو دنیای هچل هفت امروزی لاغر بهتره حتی اگه استخوان هات از ساق پات بزن بیرون... آخه شرکت زارا حال کرده لباس تنگ مد کنه تو چرا باید تنگ بشی؟
تحصیلات عالی... ! بابا آخه اون تحصیلات رو تو کدوم سوراخت میخوای فرو کنی؟ میخوای به پول برسی؟ کی با درس خوندن بهت پول میده؟ باباجونت؟ یا اون رئیس فلان شرکت خراب شده؟ یا پدر همسرت و فامیلشون که توی جلسه ی خواستگاری تنها مستمسکشون پول و تحصیله؟ این همه عمر رو حدر میدی چه گلی بخوری؟ آخرشم یه آمار گیر میاریم که فلان تعداد دکتر بیکار داریم پس مشکل از بی عرضگی من نیست که بیشتر عمرم رو مثل اسبی که چشاش رو بستن درس خوندم و آخرش هیچ گلی نشدم... فلان دکتر موفق شد؟ خوب فلان کس هم که تحصیلات خاصی نداشت هم موفق شد... مگه بیل گیتس نبود؟ آخرشم مدرکش رو زوری بهش دادن... یا فلان بازاری با خروار خروار پول بی سواده یا چمیدونم فلان پیر تو کدوم قصابی مدرک گرفته؟... میخوای اطلاعا داشته باشی... ای گور بابای آدم خالیبند... اگه اطلاعات میخوای خوب بدست بیار... دنیا رو که تو دانشگاه ها خلق نکردن و خدا هم جزو کرسی اساتید نیست. نمیگم دانشگاه بده... اگه بدونی چه اون تو چه غلطی میخوای بکنی و اومدی بیرون میخوای چیکار کنی. بخدا برای خوردن پیتزا پپرونی که نیاز به گذروندن دوره ی mcsc نداری...
برو بچس... من دارم ازین کشور کوفتی میزنم بیرون... همه با هم هوراااا.... بابا آخه خره. گیرم زدی بیرون. تو این خراب شده n سال به توان چند عمرت رو حدر دادی بازم هیچ گلی به سر خودت نزدی... برو بیرون ببینم کدوم گل نصیبت میشه... این مقوله ی فرار هم خدایی مدینه منوره ی خوبی شده... اصلا کلا همیشه یه منجی باید باشه که این آدم های ضعیف رو نجات بده. آخه اصلا ارزشی داری که کسی نجاتت بده؟ گیرم نجاتت دادن اونوقت میخوای چیکار کنی؟ حتما به فکر این میوفتی که تو هالیوود موفق بشی... حیوونی اونایی تو مدینه ی منوره به دنیا بیان... اونا کدوم جهنم میخوان فرار کنن؟
راستی میخوای غذا رو جویده سرو کنیم؟
حالا یلا قبا میای از یه دیو ایراد میگیری که یه فکری به حال فلان جات بکن که نره تو چشم من؟
...
عادت ندارم حرفی بزنم که راهکاری توش نداشته باشم... پس راهکارم رو از اینجا شروع می کنم:
بابا... جون من یکم بیخیال تاثیر گرفتن از تبلیغات بشید و ازون حفره ی کذایی که تو کلتونه استفاده کنید... ببین چی خوبه و چی بد... نپرس، بسنج. خدایی فکر و تحقیق ضرر نداره... فکر کردن به مسائل نه اینکه فکر کنیم که داریم فکر می کنیم.
خودتون باشید... حتی اگه گودزیلایی گودزیلا باش... گودزیلا هم با عمل جراحی سوفیا لورن میشه ولی دیگه چه فایده آخه؟ حالا یه سوفیا لورن 25 متری به درد کی میخوره؟
حد اقل گودزیلا یه شهر رو به هم ریخت...
...
امضاء: گیرخان دیو.
پانوشت: این متن در ادامه ی مقوله ی تکثیری بود که از جانب میردیو منتشر شد... زین پس منتظر متن های" گیرخان دیو" باشید...
۳ نظر:
ابوالادب گفت:
حقيقتا سراپا پروانه اي شدم و گرد ِ اين گوهر افشاني شمع ِ محفل(حسابشو بكن چه قدر پارافين ميبره!) جناب ِ مستطاب گير ديو خان كه از خوانين ِ ديو مسلكند و عمر ِ گرانمايه در راه ِ ارشاد ديو ها گذاردند گشتم و گشتم و گشتم
واژه به واژه و هجا به هجاي ِ اين نقد ِ بي پيرايه و مشفقانه را بايد زر گرفت. عجالتا به علت ضيق ِ وقت بنده حقير ديگر بار خدمت خواهم رسيد و در باب تنبيهات و اشارات ِ حضرت ِ گير ديو خان سخن خواهم راند.
فعلا الباقي ِدوستان برانند تا من با گواهينامه پايه دوم خويش باز گردم.
جامعه ای رو فرض کن که افرادش اینطوری باشند که پیشنهاد میکنی.
خوب بهت حق میدم که نتونی تصور کنی ، چون چنین جامعه ای سخت شکل میگیره.
چرا؟
بگو ببینم ،این آدمهایی که اشاره کردی، چه از زندگی شان میخواهند؟
معمولا جواب قطعی ای برای این سوال نصیبت نمیشه.
پس تو این شرایط بهتر اینه که براشون تعریف کنی که چه میخواهند، تا بتوانند تصمیم بگیرند.
اگر هرکس واقعا بخواهد فکر کند ، با توجه به سرکش بودن امیال انسانی ، به احتمال زیاد با هرج و مرج مواجه خواهیم شد.
شاید هم نه.
به هرحال اون قسمتش که میگی خودتون باشید رو همچنان دوست دارم. با این تفسیر که خودتون رو تو جامعه بشناسید و ببینید جامعه برایتان چه انتخابهایی گذاشته و دنبال کنید.
اگه چاقی برو لاغر شو ، اگه علافی ، برو دانشگاه ، اگه تحصیل کرده ای برو به جهنم(منظورم بهشت بود).
---------
قلیدول به منبر میآيد:
جون دایی بدبخت این شاهکار انسانی ام که گفتی.تفلیغاتو میگم. راستیتش علیالحساب بهش بگیم تلقینات بیتره.
بدون اون هیچ چرخی نمیچرخه.
بابا اصلا آدمیزاد بدون تلقین میخواد چیکا کنه، باستی بهش بگی خوب.
مثل غریزه میمونه ، فرض کن قدرت تلقین "مسالهای" -ی آدمیزاد نبود، میدونی چیمیشد؟
--------------
حسنی:
گفتی فکر کنم ها؟
خوب از کجا بدونم که اینی که داری بهم تلقین میکنی خوبه یا بد؟
میردیو و دیوار و ابولادب و قلیدون و حسنی جان... ممنون از همتون که وقت گذاشتید و خواندید و نظر دادید و شادم کردید... :)
ارسال یک نظر