۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

غم انگيز اما حقيقي

در كمال تاسف و البته در منتهاي حقيقت ما موجوداتي به غايت عقب مانده وكوته فكريم
انگيزه اين نوشتار ِبي مقدار خوندن دوباره كتاب تاملي بر عقب ماندگي ما و باز خواني يه سري چرنديات گذشته از به اصطلاح علما و
دانايان خودموني و وطنيه كه نشون ميده سطح دانش ِ ما از وقايع حادث شده تو همين خراب شده و و طي همين صد سال سپري شده از جنبش هچل هفتِ مشروطه چه ميزان خزعبله و اون دسته اندك قابل طرح و الحق توليدي در اين عرصه چه قدر فقيره و تا چه اندازه
عمدا به كناري گداشته شده تا احتمالا پي گيري نشه و طبق سنت اسلاف نا خلفمون به بايگاني ها و ناخودآگاهي ها سپرده بشه

خيلي جالبه كه بدونين ذهن ناتوان ِ من تا اين لحظه موفق به دريافت هيچ برداشت فرامتني از تحليل ها و نوشته هاي ِ بزرگان عرصه
تاريخ و فلسفه تاريخ در خصوص موضوع نهضت مشروطه نشده كه البته اين ميتونه به علت كند ذهني و ناداني خواننده هم باشه اما من همچين عقيده اي ندارم
خيلي شگفت آوره كه بزنگاه ِمشروطه در سده پيش شكافته نشده و اصلا تجدد خواهي يك عده آدم درس خونده در فرنگ و راه افتادن خيل عظيم توده هاي بي سواد و درس نخوانده به دنبال ِ اين آدمها، خداي ناكرده تحليل نشده و عجبا كه چه دست پرتواني دارند و داريم در نقل خاطره ها و وقايع و نسبت دادنها و صادر كردن احكام و قس علي هذا به قول عربهاي .... خور
دريغ از يك مطلب به درد بخور و بر مده از سنت تاريخ تحليلي كه خواننده رو مجاب كنه آيا تولد مشروطه يك مولود زود رس و نارسه اونهم به اين دلايل يا اينكه نه مشروطه درست در بزنگاه تاريخي و سر وقت خودش به دنيا اومده و پدر مادر هاي ناخلف و بي لياقتي داشته نگرد كه نيست
هيچ اثري از يك نقد جانانه و يك تحليل تاريخي قابل اتكا براي يه خواننده معمولي و كند ذهني مثل من وجود نداره
وا حيرتا كه ما پرمدعاهاي خالي مغز به چه دانشي تفاخر ميكنيم؟؟؟
به نداشته ها مون فخر ميفروشيم واز كيسه خالي خليفه بذل ميكنيم؟؟؟
به بهانه نوشتن پايان نامه سركي ميزنم هر از گاهي به كتابخانه هاي دانشگاه تهران و ملي(بهشتي) كه از قرار تو رشته خودم و غالبا علوم انساني گفته ميشه(واي ايراني ها چه قدر به افعال مجهول علاقه دارن ) منابع قابل اعتنا و بسيار ارزشمندي دارن وبه تبع و بنا به علاقه بعد از خوندن و مطالعه مرتبط ميرم سر وقت خوندني هاي نامربوط و الحق نامربوط
اونجاست كه ميفهمي ما چه قدر فقير و عجيز و عقب مونده ايم
تمام منابع قابل اعتنا در حوزه علوم سياسي، تاريخ و فلسفه تاريخ بنا بر زادگاهشون هنوز ترجماني هستند و جالبه هيچ نقد موثري از جانب اساتيد اين رشته ها بر اين كتابها كه از عمر برخي از اونها 50 سال ميگذره نوشته نشده و چه قدر مضحكتره وقتي ميفهمي يه چند مقاله در نقد اينها هست كه عمدتا توي سمينار ها ارایه شده و نقد اين كتابها وواييييي خداي من نميتونم بگم .....نقد اين كتابهاي ترجماني خودشون ترجمه هستن... قهقهه ميخوام بزنم به اين همه بيچارگي
من حقوق ميخونم و اين حوزه از دانش با همه وابستگي هاي منطقيش به دانش سياسي و تاريخ و جامعه شناسي به نوعي استقلال تءوريك داره اما تكليف خودش رو روشن كرده و ميدونه كه بخش قابل توجهي از همين مباني تءوريكش رو وامداره فقهِ و بخشي ديگر رو تطبيق داده كه البته به نوعي خودش گرفتار جمود و ايستاييه اما به اين جمود معترفه
اما تو حوزه اي مثل علوم سياسي كه غولهاي معاصري مثل هانتيگتون و ابر اژدهاهايي كلاسيك نظير ماكياولي رو داره آخه چطور ميشه اين فقر نظريه پردازي و عجز از تحليل داده هاي اون ور آبي رو توجيه كرد؟؟؟
من به خودم و جامعه كوچيك پيرامونم اكنون كه اين فاجعه برام مسجل شده تسليت عميق تا مثلا دو هزار متري ِ خودم رو ابراز ميكنم و همه رو توصيه ميكنم به خوندن يك حمد و سوره براي اين ميت بي كفن كه سالها بر زمين مانده و بوي فساد نعشيش دنيا رو داره ميگيره
به نوبه خودم از علم و دانش اعلام براۀت ميكنم علي الخصوص از دانش تاريخ و فلسفه تاريخ و مزيد امتنان همگان خواهد بود كه بگم
اون اندك مايه هاي از صافي گذشته نظير دكنر بشيريه هم جلاي وطن گفته اند و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل

سرتون رو درد آوردم اميدوارم چشمتون هم در بياد تا ديگه ژست دانايي و روشنفكري نگيرين مثل ِ من

چون بنا به قياسِ ِ اولويت هيچ دليلي نداره جامعه اي كه از وقايع بزرگ خودش تحليل نداره صاحبان ِ فكر و انديشه داشته باشه

۳ نظر:

دیوار گفت...

بررسی تطبیقی - سناریو ای - من درآوردی :

قهوه چی : قند گرون شده ، زندگی داره هرروز تلخ تر از دیروز می شه .
کاسب : دکون مارو می خوای تخته کنی ، خودم رو تخت می شورمت.
زنبیل بدست : اونجا صف چیه؟
گوجه فرنگی : زمان بیداری ملت است و حادثه ای تاریخی در شرف وقوع. آی ... ((و ادامه بیانیه)) .
جوی 1 : چی گفت ؟
جوی 2 : آه ... عجب پس که اینطور ....
جوی 3 : پس بگیر که اومد .
جویون : الله اکبر.....
...
حاکم : از آنجا که شخص همایون ما حافظ حقوق قاطبه اهالی و این حرفهاست ، لهذا اراده ما بر این تعلق گرفت که اجالتا هر غلطی می خواهید بکنید.

نقال : پس بعد از قیام تنباکو داریم جنبش قند را و استبداد صغیر - جنبش جنگل - جنگل جهانی اول - کودتا - انحلال - جنگل دوم - کودتا - جنبش - انحلال ....

محقق :عجبا که "چه دست پرتواني دارند و داريم در نقل خاطره ها و وقايع و نسبت دادنها و صادر كردن احكام و قس علي هذا " و دریغ از "اثري از يك نقد جانانه و يك تحليل تاريخي قابل اتكا ".

نظر پرتاب: فلذا اندر موضوع مورد بحث شما با توجه به عدم حضور تاثیری در جریان تفکر و اندیشه می توان نظریه شما را مبتنی بر" زودرس و نارس بودن" پذیرفت و هم اینکه قند همچنان گران است و زندگی تلخ، پس نظریه "پدر و مادر های بی لیاقت" هم جای تامل دارد که پس از پس افتادن فرزند ، آنرا به حال خود رها کرده اند و فرزند بی خبر از همه جا هم که دلیل آمدن و رفتنش را نمی دانسته و کسی هم نبوده که ازش بپرسه، یا رفته و یا بی اثر مانده.

-----------
شوخی بی مزه من رو به بزرگی خودتون ببخشید.
راستش وقتی کلی حرف بی سرو ته داری که عموما بی حساب هم هست ، نتیجه چنین فرآوردی خواهد شد که دیدید.
اما اگر فرصتی پیش آمد ، شاید در گفتگویی پراکنده و مفصل بشود نتیجه ای هم گرفت.

دیوان گفت...

دیگر خسته شدم.
هر دفعه کلی قوا جمع میکنم که در این دیار، سخنی به زبان آورم؛ اما همین که وارد محفل سخن میشوم با هجوم قدرت مند نوشتارهایی مواجه می شوم که به قوه ی ادراکم را پر کرده و مقدمه ی انفجار مغزم را فراهم می کند در نتیجه توان سخن از من پر کشیده و به دورانی دیگر سفر می کند.
اما این بار باید چیزی بگویم. تا حد اقل نگویند لال از دنیا رفت
...
جایی برای تحلیل من نگذاشتید. اما میخواهم بگویم که:
گاويست در آسمان و نامش پروين......يک گاو دگر نهفته در زير زمين
چشم خردت باز کن از روي يقين.........زير و زبر دو گاو مشتي خر بين
...
شاید بی ربط اما نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم

مردیوجان گفت...

منم هستم... خیلی وقته نظر مهمی هم ندارم :( ولی امیر جانم خوبه که هنوز از این چیزا تعجب می کنی.
راستی چش من همچین اساسی دراومد( یعنی دور از جون شما هی داره در میاد) ;)
دیوار خان طبق معمول در بدترین شرایط هم نمیشه متن تورو خوند و به طنز تلخ و شیرین و ترش و شووور و ملسش! نخندید!!!
جناب دیوان
خسته نباشی!!!
با شعرت کلی حال کردم جالب بود :)