۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

این که من نیستم!

در راستای شکستن سکوت طولانی و شرمندگی زیاد و همزمانی این مقوله با پیشرفت چشمگیرم در زمینه
رشد جسمی(یا دور از جان شما همون چاقی خودمون!) چند خطی از کتاب هرج و مرج وودی آلن رو براتون میذارم
تا بعد که شخصاً خدمت برسم ;)

مسئله چالش بر انگیز ارتباط بین گناهکاری و چاقی چنان انباشته از پارادوکس و تضاد بود که
تا زمان دکارت هیچ فیلسوفی جرات پرداختن به آن را پیدا نکرد. دکارت با هوشمندی خاصی ذهن و جسم را به دو بخش کاملاً مجزا تقسیم کرد:
در حالی که جسم یا بدن یا بخش شکمی وجود می تواند تا خرخره بخورد، ذهن می توانت فارغ از آن به این مسئله فکر کند که ای بابا حالا کی اهمیت میده که چقدر بخوری؟
این که من نیستم

۶ نظر:

دیوار گفت...

دیوا مردیوجان
خوشحالم که دوباره تو دیولاخ می بینمت.
------------
اتفاقا بررسی این مساله رشد جسمی به نظر من از لحاظ فلسفی اهمیت بسزایی دارد و خوشحالم که می بینم دکارت هم بواسطه وودی آلن ، اهمیت این موضوع رو درک کرده.
در جامعه بی تحرک و مدرن امروز با افزایش سطح بینش مردم نسبت به بی اهمیت بودن زندگی و افزایش آمار افسردگی و خودکشی بواسطه گذر از عصر مذهب گرایی ، نیاز به داشتن هدف و امید بیشتر از اعصار پیشین خودنمایی می کند.
به همین واسطه نکوهش پدیده رشد جسمانی و نسبت دادن واژه منحوس چاقی به این پدیده از ان رو اهمیت پیدا می کند که در چنین شرایطی ،اصل رو به رشد جسمی است فلدا برای مردم مبارزه با این پدید بصورت هدفی والا باعث افزایش امید به زندگی خواهد شد.

---------
نمی دونم اگه ذهن و جسم من یه کم با هم هماهنگ می شدن چی میشد؟

ميرديو گفت...

سلام مردیوجان ِ جان
خیلی خوشحالم از حضور دوباره ات همدیولاخی خوب من . خیلی وقت بود که نبودی.
و اما بعد...

پرده نخست
نگاه مثل همیشه طناز ِعمو آلن به مقوله رشد جسمانی ذهن دیو رو به چیز جالبی سوق میده
در گذشته جامعه آدمیان میل به تکثیر و تولید مثل ِِ وافری داشت و امروز اون میل به حجیم تر کردن نسخه های موجود بدل شده. این تغییر نگاه به انسانه و اینکه انسان به جای تکثیر خودش به تکبیر ِ خودش رو آورده خیلی جالبه.

اون ور ِ پرده
قدیم تر ها من تحت تاثیر ِ معارف ِشیخ اجل و دیگران به رابطه تنگاتنگ ذهن و جسم پی برده بودم. اینکه میپنداشتم ذهن پویا وابسته به جسم ِلاغره و عقل ِسخیف در بدن چاق و چله لونه داره! به قول خود سعدی:
آن شنیدی که لاغری دانا
گفت باری به ابلهی فربه
اسب تازی اگر ضعیف بود
همچنان از طویله خر ، به

پرده بی پرده
پس از سپری شدن قدیم ندیم ها و به مدد ِفلسفه رئالیسم ِ انتقادی دایی کانت مبنی بر تردید و تشکیک به همه معارف ِگذشته ، نتیجه و استقرای منطقی این شد که تئوریسین های مزبور اصولا آدمهای ریقو و نحیفی بودن و حسادت عمیقی به تپل مپل ها میورزیدند . از این رو تپلیسم، رذیلت تلقی میشد و نحافت و ریقوییسم فضیلت.

این میتونه بزرگترین انگیزه پیدایش جنبش کمونیزم و خیزش پرولتاریا در برابر سرمایه دار ی و امپریالیزم باشه .
خدا میدونه! البته اگه هنوز کرسی استادیش رو نگرفته باشن و اجازه دانستن داشته باشه!

از لای پرده، مزاح با دیوار
تصور ِ هماهنگی جسم و مغز ِ دیوار هم تنم رو میلرزونه!

بانوی نیمه شب گفت...

wow
جالب بود...آخه ما هنوز نمیدونیم دقیقا چی هستیم!
بنابراین هر وقت که به نفعمون نیست این نیستیم اما پاش بیفته به همون اینی که نیستیم افتخار هم میکنیم که این هستیم!

بدرود

مردیوجان گفت...

آقا من خیلی حال کردم :)))
بیاین یه بازی جدید راه بندازیم ...
یکی یه جمله از یه جایی پیدا می کنه یا اگه پیدا نشد از خودش (سوء تفاهم نشه از ذهن خودش) در میاره می نویسه
بعد بقیه ادامش بدیم!
سوژه میتونه یه بیت شعر یا سر تیتر یه خبر یا حتی یه عکس باشه
هان؟
نظرتون چیه؟!

دیوان گفت...

مردیوجان خودت که خوب میدونی اینجا از هر ایده ای استقبال میشه- البته فحش هم نوعی استقبال به حساب میاد، از نظر من- ولی مهم اینه که استقبال میشه. پس جمله، عکس، یا تیتر اول از خودت ( این پست به عنوان *اولی به حساب نمیاد )

ديواطيفي گفت...

اين خيلي خوبه
بازي قشنگي ميشه چون بسته به متن يا عكس يا جمله ...
با استقبال هاي متفاوتي مواجه ميشه
و اين يه ديد كلي از ديدگاههاي متفاوت رو به همراه داره
حالا گذشته از اينا
با اين مسئله كه ذهن و جسم رو از هم مجزا دونست مخالفم
اونم توي عصر حاضر كه در اكثريت قشر جوان ذهن خلاصه ميشه در جسم نمي گم همشون ولي بيشتر از نصف اين آدما بيشتر به شكل ظاهري فرم اندامشون اهميت ميدن كه اينم باعث مي شه تمام وقتو فكرشون هم تو همين خلاصه بشه و اين همون آسيب عقب موندگي جامعه و در نهايت جهان سومي بودن
در واقع پولدار شدن بوتيكهاي لباس فروشيو پخش كننده هاي داروهاي لاغريو... وهمينطور خاك خوردن كتابا توي كتابفروشي ها و گرون شدن بليت تاتر وسينماو...
البته نبايد خورده گرفت اينم نوعي از زندگي كردنه
منم با اين كه آدم تا مرز تركيدن نره موافقم
ولي چقدر بهتر بود دكارت به جاي گفتن جدا بودن ذهن و جسم از هم ميگفت همونقدر كه به جسمتون اهميت ميدين به ذهنتونم اهميت بدين
در هر حال

اميدوارم كه منو دكارت به يه اشتراكي برسيم