۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

اجازه

دیولاخیا
دیوا...

یه متنی پارسال پیرارسالا نوشته بودم تو مایه خاطرات کودکی و این حرفا که اخیراً در اسباب کشی ریز ریز خرده ریزهای این دو ماهه(!) پیداش کردم . فقط نمیدونم چرا یه هوا زیادی طولانیه.
گفتم یه سوال از جماعت بکنم اگه حوصله شو دارین بذارمش اینجا... یعنی حق میدم بهتون که نخونین ولی خوب فحش هم ندین خدا وکیلی من دلم کوچیکه تازگیا!!!:)

۲ نظر:

دیوار گفت...

حوصله ؟؟؟؟؟ شوخی می کنی؟
دیونه بازار گرمیتم... خودت خوب می دونی که جان جانان دیولاخی ;)

ديواطيفي گفت...

بیخیال بانو....
رو کن اون نوشته هاتو....
شانس بیاری با آب طلا نذاریمش سر در دیولاخ....اونوقت فحششم بدیم
زود باش که من کلی منتظرم