۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه





تنها اتاقی همیشه مرتبه و همه چیز سر جاش می‌مونه، که توش زندگی نکنی!
اگه زندگیت گاهی آشفته میشه و هیچی سر جاش نیست، بدون هنوز زنده‌ای!
اما اگر همیشه همه چی آرومه و تو چقدر خوشحالی! یه فکری برای خودت بکن!
*********************************************************
هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر می‌شود!
حاصل عشق مترسک به کلاغ، مرگ یک مزرعه بود!
آسمان فرصت پرواز بلندي است.
قصه اين است چه اندازه کبوتر باشي!
گفتم: ای جنگل پیر تازگی‌ها چه خبر؟
پوزخندی زد و گفت: هیچ، کابوس تبر!
گفت: چند سال داری؟
گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم، کودکی چند ساله‌ام!
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند!
ديوانگي یعنی ادامه دادن همان رفتار و مسیر هميشگي و انتظار نتيجه متفاوت داشتن!
شرط دل دادن دل گرفتن است، وگرنه یکی بی دل می‌شود و دیگری دو دل!
پروانه گاهی فراموش می‌کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی‌داند که روزی به پروانه‌ای زیبا بدل خواهد شد...
فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست!
روزانه هزاران انسان به دنیا می‌آیند...
اما انسانیت در حال انقراض است!
وقتی آدما میگن بارون رو دوست داریم ولی تا بارون میاد چتر باز میکنن...
وقتی میگن پرنده رو دوست داریم ولی تو قفس نگهش میدارن...
باید از دوست داشتن آدما ترسید!
اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد ...
در عوض آنقدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند!
حرف هایم را تعبیر می‌کردی... سکوتم را تفسیر... دیروزم را فراموش... فردایم را پیشگوئی...
به نبودنم مشکوک بودی... در بودنم مردد... از هیچ گلایه می‌ساختی ...از همه چیز بهانه...
من کجای این نمایش بودم؟
علم فيزيک دروغ مي‌گويد!
براي ديدن نياز به نور نيست، فقط دليل لازم است!
پرواز كن آنگونه كه مي‌خواهي
و گرنه پروازت مي دهند آنگونه كه مي‌خواهند!



من نمیدونم شاید شما این حرفارو جای دیگه خونده باشین و تکراری باشه ... مهم نیست مهم اینه که جملات اولش نشون میده من 100% زنده ام :))) میگی نه بیا همین الان یه نیگا به اتاقم بنداز... تازه زندگی من به کاظمم سرایت کرده :)

۳ نظر:

ميرديو گفت...

حالا که فصل ، فصل تحول و دگردیسیه دوستانه ... دیوار عاشقی میکنه و رها میشه مرجان از اون نوشته های ناااب برامون میزاره و خلاصه بچه ها دستخوش دگرگونین خوب من چه کم دارم از دوووستان ... من دگرگونه ام امروز...دیگه آماده اینم که زندگی یکی به من سرایت کنه ... بچه ها من عاشق شدم.همین.

دیوار گفت...

جالب بود، میشه چند بار خوندش و زنده بودن با اون تفسیری که کردی رو توش پیدا کرد.
شاید تو نگاه اول به نظر یه کم پراکنده بیاد ولی درنهایت عبارات دلنشین کنار هم چیده شدند. مثل اتاقی می مونه که کم کم وسایل اصلی و زینت هاش در کنار هم قرار گرفتن.
...
با خودم فکر کردم برای اینکه نظرم مستند باشه، با مثال هایی از متن یه تاییدیه به خودم بدم ...
کم کم داشتم نا امید می شدم، اینا هیچ ربطی به هم نداره :))
ولی خوب زندگیه دیگه.

دیوار گفت...

به امیر:
"زندگی یکی به من سرایت کنه" خیلی قشنگ بود. اما یجورایی داره میگه که هنوز سرپایی، پات لغزیده ولی سر نخوردی، سینه سپر کردی و داری میگی، آماده ام.
راستی کی می دونه چه وقتی آماده است و اصلا آمادگی برای افتادن یعنی چی؟
کی میدونه وقتی نصف لذتش به ندونستنشه، دونستنش یعنی جی؟
کی می دونه من دارم راجع به چی حرف می زنم :))