۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

من اینجام هنوز

من نمیخوام مثل ضعیف ها معمولی زندگی کنم.
این دنیای مسخره را با گذر آروم گذرم...
این منم. آروم و وحشی.
این منم، این منم...
...
اگه قوی نیستی تو این دنیا جایی نداری...
قوی باش.
نمیخوام شعر بگم... شاعری کار من نیست. اگه قوی هستی سلام.
دنیا یه بازیچه کوچیکه... نمیخوای بازی کنی؟ قیافه نیا.
ببینم کی میتونه در مقابلت مقاومت کنه؟
چی داریی از دست بدی؟
چیه؟ کنار خونه نشستی میخوای دنیا به کامت پیش بره؟ یعنی واقعا فکر کردی دنیا اینقدر احمقه؟
پاشو... حرکت کن. اگه پیش نرفتی. اون با من.
...



۳ نظر:

ميرديو گفت...

سلام فرامرز
هر از گاهی یه نیشگون از یه نقطه حساس لازمه ... یا یه تلنگری به نا خود آگاهی که هی با تو ام! ترکمون ِبی خاصیت! تمرگیدی مثه کدو تنبلو غر و زر میزنی که چرا اینجوریه و اونجوری نیست ؟واسه اونی که معراجش تخت خوابه یا کتابخونه یا هر جای دیگه ای که لبریز از سکون و جموده حق اعلام ِ نارضایتی از وضع موجود براش محترم نیست...
آره گاهی یه نیشگون ِ قایم از یه نقطه حساس دوای ِ درد ِ بی دردیه ماست که علاجش آتیشه!
مرسی از این نیشگون ِ جانانه فرامرز نازنین

دیوان گفت...

مرسی که خوندی...
تفسیر خوبی بود. به ذهن خودم نرسیده بود.
همیشه موفق باشی.

دیوار گفت...

با میر موافقم.
فقط نشه جریان احمدک که "وقتی بیکار میماند جوالدوز بخود میزند ." (فکر کنم یه مثل بود ، یادم نمیاد کجا شنیدم)
همون سوزن و جوالدوز به نظرم بهتره :)

حالا اگه خیلی جوالی می تونی جای سوزن و جوالدوز رو عوض کنی.