۱۳۹۱ مهر ۲۶, چهارشنبه

خیلی دلم میخواد با یک فاحشه درد دل کنم...

البته از کلمه ی فاحشه خوشم نمیاد... ولی کلمه ی دیگه ای به ذهنم نمیرسه.
.
ارضاء نمیشم هر کاری میکنم. 
نمیدونم اونام مشکل من رو دارن یا نه. کار من هنره، من خلاقیت و هنرم را می فروشم، به چه قیمتی؟ هر قیمتی که بتونم. خیلی وقتا ارزون، خیلی وقتا گرون. قیمتش مهم نیست. برای من مهم خلق کردنه... هرچی سخت تر، جالب تر.
ولی با اینکه هر روز در حال خلق کردنم،  بازم احساس کمبود شدیدی دارم. یا بهتره بگم ارضا نمیشم. احساس خلق کردنم فقط زمان هایی ارضا میشه که چیزی برای خودم خلق می کنم.
چه فرقی داره؟ من دارم خلق میکنم، فقط با سلیقه مشتری هام. اتفاقا اینجاست که خلاقیت شدیدا قلقلک داده میشه. چون باید سلیقه و جهان بینی مشتری را در نظر بگیرم و اثری خلق کنم که هم کاربرد داشته باشه، هم اصول رعایت شده باشه و هم مشتری را راضی نگه داره. کار سختیه ولی جالبه. اصولا باید ارضا بشم. ولی نمیشم.
نمیدونم فاحشه ها هم همین حس را دارن یا نه؟ اونام برای ارضا کردن دیگران از ابزاری استفاده میکنن که معمولا انسان با همون ارضا جنسی میشه. ولی در نهایت خودشون ارضا میشن؟ یا خسته میشن؟
من که هنوز، نه از هنر خسته شدم نه از خلق کردن، فقط مشکل اینجاست که دیگه انرژی و زمانی نمیمونه اثری به سفارش خودم  با تفکرات خودم و برای ارضاء خودم خلق کنم.
تو این مواقع باید چیکار کرد؟
اونا چیکار میکنن؟

۵ نظر:

ديواطيفي گفت...

اگه بخوای فقط به یه یشر خاص نسببتش بدی پس همه ما فاحشه ایم
................
همه ما در طول روز کارایی رو انجام میدیم که صرفا جهت ارضا کردن یکی دیگست....می تونه اون کار برای ما جزاب باشه و می تونه هم نباشه ......اما اونجاست که ارگسم واقعی واسمون اتفاق میفته اونم زمانیه که در قبالش پول رو دریافت کردیم.....و به نظرم این راهیه که باید طی بشه تا بشه خود ارضایی کامل و عاالی رو یاد گرفت
..................
و اما در مورد کلمه فاحشه از گفتنش نارحت نشو....

مردیوجان گفت...

1- بحث خیلی جدیدی نیست فکر میکنم بین اکثر هنرمندا مشترکه ولی مقایسه ی جالبی بود! تا حالا اینجوری بهش نگاه نکرده بودم.
2- به شکل رسمی نه هنرمندم نه فاحشه! آیا میتونم نظری بدم؟
3- تا اونجا که من می دونم ارضا شدن اونقدر ها هم اتفاق نا خود آگاهی نیست میشه روش تمرکز کرد و شرایط ذهنی رو فراهم.
4- ترکیب هنر و درآمد زایی یه جورایی مثل ترکیب مذهب و حکومته که هر جور بچرخونیش یه جای کار میلنگه.
5- حدسم اینه که فاحشه ها در همه موارد ارضا نمیشن (مثل همه انسانها(بیشتر خانومها!) و البته احتمالاً همه زندگیشون مشغول کار نیستن گاهی به خودشون میرسن یا حداقل بین مشتریهاشون ممکنه مورد لذت بخش هم وجود داشته باشه. نه؟!
6- اگه امکانش رو از نظر مالی داری مشتریهات رو انتخاب کن- اگه نداری خودتو جای اونها بذار و سعی کن از انتخابشون لذت ببری (میدونم چقدر سخت و نشدنیه گاهی اوقات ;)- گاهی اوقات فقط به خودت حال بده

دیوان گفت...

من مفصل میام و در مورد نظر های خوبتون صحبت میکنم. الان یکم گره خوردم. البته از 5 شنبه تا الان. خواستم بشینم صحبت کنم اینجا دیدم عمرا دیگه به باقی کارها نخواهم رسید. پس بعدا دوباره میام رو مغزتون رژه میرم D:

دیوار گفت...

اینقدر نوشتم و پاک کردم که از اصل قضیه دورشدم.
به هر حال...
با اینکه مقایسه جالبی به نظر میاد ولی نمی تونم معیاری برای مقایسه ارضا شدن و کسب رضایت پیدا کنم.بخصوص در تقابل فاحشه و خالق/هنرمند.
شاید بشه گفت ارضا شدن یه اتفاقه و راضی شدن یه دیدگاه.

دیوان گفت...

به دیواطیفی:
مرسی، خوب بود. از آخر به اول مینویسم، با کلمه ی فاحشه مشکلی ندارم اگه بهش منفی نگاه نشه ;)
ایده ی خوبی بود، زمانیکه در قبالش پول رو دریافت کردیم. ولی متاسفانه در معمول مواقع، پول، ارگاسم من نیست. اگه بود الان وضع مالیم بهتر بود :S
در کل، مرسی. مجموع کل متنت کمک میکنه بهم :)
به مردیوجان:
در مورد سوال 2: من آخر جملم رو با" اونا چیکار میکنن " تموم کردم. یعنی مخاطبم رو آزاد گزاشتم که اگر هم فاحشه نیست بتونه جواب بده. :) "
باقی موارد را همداستانم با نوشته هات :) مرسی.
به دیوار:
این دقیقا مساله ای است که در موردش حدود 15 خط نوشتم، در جواب به یک مقاله که عنوانش رضایت یا کمال بود، ولی متاسفانه متنم از نظرات پاک شد. چون وب سایت انگلیسی و تمام افراد انگلیسی زبان بودن. حالا فکر کن متن من که به زبان انگلیسی نوشته بودم چی شده بود؟ :))
خوب بود. حتی توی این متنم هم دوباره فاصله ی بین ارضا شدن و راضی شدن دیده میشه. من همیشه راضی شدن را به ارضا شدن ترجیح میدم ولی اگه راضی بشی و ارضا نشی، معمولا یه چیزی یغت رو میچسبه که مجبورت میکنه که به هر وصیله ای ارضا هم بشی.
مرسی دیوار.