۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

سلام...

فرامرزم...
ديو؟ هستم.
زندگيم؟ هنر
سنم؟ امروز به دنيا نيومدم ولي فرزند زمانم هستم تاريخ شروع؟ شناسنامه 2 شهريور 1364 و تاريخ واقعي بعد از هر اشتباه و شكست...
كارم؟ هنر
دوستام؟ نازك تر از برگ گل
علاقه هام؟ هنر- اسطوره - بازي(‌شطرنج) 
بهترين تجربه؟ بهترينش رو نميدونم ولي عجيب ترينش عشق بود كه توش خودم هم فراموش كردم. ( عشق به يك انسان) وگرنه من عاشق خانواده و هنر و دوربينم و كامپيوتر، همچنين خدا و طبيعتم.
بهترين دوستم؟ دوربينم و كامپيوترم... تازگي ها با پيپم هم رابطه ي خوبي دارم.
چرا از اسم خودم استفاده كردم؟ مانعي نديدم...من يك ديوم و فرامرز اسم مستعارم... اسم واقعيم فرامرز.
حرفام در اين سايت؟ خواهيد شنيد...
سلام.

۱۳ نظر:

Ida گفت...

سلااااااااااااااااااااااااااام
:)

مردیوجان گفت...

گاهی اونقدر ها که نقشمون عوض میشه خودمون عوض نمیشیم...
هیچوقت نمیفهمم این خوبه یا بد
;)
خوش اومدی فرامرز جان
من یه دیوم که که آدمِ آدم نشدم هنوز
دارم روشون تحقیق میکنم شاید بتونم بشناسمشون :)

مردیوجان گفت...

که زیاد اذیتشون نکنم !!!!!!

دیوان گفت...

سلااااااااام روحويوهوديوو ي عزيز.
:)

دیوان گفت...

مرديوجان عزيز... خودتو اذيت نكن خيالت راحت تو آدم بشو نيستي... D:
...سوء تفاهم نشه... منظورمو كه فهميدي.

ديوك گفت...

سلام فرامرز دیو ...
خوش آومدی به اینجا ....
من دیوکم کوچیک همه دیوا از اسمم مشخص ... هیچ وقتم نمی خوام آدم بشم چون دنیای آدما خیلی اذیت کنندست کسل میشم پر از ریاو دورویی ... پر از بی محبتی و بی توجهی پر از اذیت و آزار
پس زنده باد دنیای ما دیوا

دیوان گفت...

سلام ديوك... بزگواري :)
مرسي از سلامت... برام با ارزشه..
و خوشحالم كه به ديو بودنت افتخار مي‌كني... من هم افتخار مي‌كنم.
پاينده باد ديولاخ.

ميرديو گفت...

سلام بر فرامرز ديو
ديوي كه مدام در حال ِ استحاله و تغييره...
نميتونم رشك و حسرت ِ خودمو بهت پنهان كنم چون منم مث ِ خيلي هاي ِ ديگه ظرفيت تغيير و دگرگوني ندارم ... اما تو داري!!!
از اين رو يه تبريك ِ جانانه بهت ميگم و آرزوي ِ بهي و فرهي برات دارم.

دیوار گفت...

دی‌ی‌ی‌وااااا فرامرز.

دیوان گفت...

سلام ميرديو...
ميدوني هيچ‌وقت نتونستم يجا بمونم... اينم يه نمونش.
مرسي از تبريكت... عزيزي.
هركسي جرات اعتراف رو نداره... اين كه تو ميتوني اين‌چنين اعتراف كني خيلي خوبه.

دیوان گفت...

دي‌وااااا. ديوار.
مگر ما پیش از این راه نسپرده بودیم
"به سوی سبزه زارانی كه نه كس كشته ، ندروده
به سوی سرزمینهایی كه در آن هر چه بینی بكر و دوشیزه ست
و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده ..."
من هميشه هستم. سرباز جاودان ديولاخ... اين است سرزمين من.

ديو - يسنا گفت...

منم دیو - یسنا
خوش اومدی....

جهت کامل تر شدن لطفا رجوع شود به:

قوانين زندگي ديوي من:

آن دیویتا گفت...

سلام عموجونم
خیلی خوب شد که دوباره آمدی چون اون روزی که که گفتی میخوای بری خیلی ناراحت شدم و الآن خیلی خوشحالم