امیدوارم تونسته باشم سرتان را به درد بیاورم.
هرچند که به قول فرامرز "یه عده هستند میان به کارای دیگران گیر میدن...یه مدت جواب میداده... ولی این نوع نگاه روشن فکری روییده نگر از از نگاه روشن فکرای بد اندیش جدید دیگه داره لوس میشه..."
آره ... قبول دارم. و البته به گمانم جایی به این سوال که پس چرا دوباره و دوباره اینچنین میکنم ، پاسخی هم داده شده.
به هر حال ، این بار آنسوی دیوار را ببینید ... که مجموعه ای نقل قول است .
ابتدا به سراغ علی شریعتی میروم:
قبل از نقل قول اینرا هم بگویم که چند روز پیش دوستی از دوستانم برچسب این بزرگ ، علی شریعتی، را بر روی خشت های ما دید و با چنان ذوقی اسم ایشان را با یک عدد شیشکی مخلوط کرده و به زبان آورد که من به شدت از اینهمه توانایی به وجد آمدم. راجع به چرایی این جهت گیری ها زیاد نقل شده است و حتی آن دوست ِ عزیزم هم به ظاهر، بسیار راجع به روحیه نخبه کشی ما میدانست. اما من خوشحالم اگر این فرصت را داشته ام که سخنان ایشان را خوانده ام.(در ضمن بیراه نروید، اگر آن دوست عزیزم در این جمع بود حتما نامش را ذکر میکردم).
راهکار چیست؟
خودآگاهی ... خودآگاهی چیزی است که دائما َ مرا از بیرون، از این مشغولیت های دائمی (که مرا قربانی خود می کند) به خودم فرا بخواند. مرا جلو آینه ،هر چند یکبار قرار بدهد تا من" خودم " را ببینم.
هیچ کس نیست که تصور راستین خودش جلو چشمش باشد. حتی آنهایی که روزی سه چهار ساعت جلو آینه هستند، یکبار هم خودشان را ندیده اند !
خودآگاهی بالاتر است از آگاهی از فلسفه، آگاهی از علم، آگاهی از صنعت؛
اینها آگاهی است نه خودآگاهی. یعنی چیزی که مرا به خویش بنمایاند، چیزی که مرا استخراج کند،
چیزی که مرا به خودم معرفی کند، چیزی که متوجهم کند که من چقدر ارزش دارم. هر کس به میزانی که به خویش ایمان دارد ارزش دارد.
-----------
محمد مصدق:
برای هر کاری که با منافع افراد تماس دارد معلومات لازم است. چنانچه غذایی خوب تهیه نشد مصرف کنندگان از نظر منافع شخصی اعتراض میکنند ولی اگر وزارتی خوب اداره نشد هیچ فردی از افراد از نظر مصالح اجتماعی اعتراضی نخواهد کرد و تا مردم بامور اجتماعی علاقه پیدا نکنند و آن را از خود ندانند ، چنانچه بهترین تحصیلات را هم کرده باشند ، کوچکترین استفاده از آن نخواهند نمود.
--------
مهدی اخوان ثالث:
هیچ نوع پیشگیری و مداوایی هم متاسفانه سودی ندارد جز اینکه کشور رو به آبادی و آزادی و رشد برود، آنوقت مردم بدنبال کار و زندگی خود خواهند رفت و از این بیماری و توهم، نجات و شفا پیدا خواهند کرد و امر شعر به عهده اهلش خواهد افتاد، یعنی همان تک و توک دیوانگان و شعرای واقعی و حقیقی.
هرچند که به قول فرامرز "یه عده هستند میان به کارای دیگران گیر میدن...یه مدت جواب میداده... ولی این نوع نگاه روشن فکری روییده نگر از از نگاه روشن فکرای بد اندیش جدید دیگه داره لوس میشه..."
آره ... قبول دارم. و البته به گمانم جایی به این سوال که پس چرا دوباره و دوباره اینچنین میکنم ، پاسخی هم داده شده.
به هر حال ، این بار آنسوی دیوار را ببینید ... که مجموعه ای نقل قول است .
ابتدا به سراغ علی شریعتی میروم:
قبل از نقل قول اینرا هم بگویم که چند روز پیش دوستی از دوستانم برچسب این بزرگ ، علی شریعتی، را بر روی خشت های ما دید و با چنان ذوقی اسم ایشان را با یک عدد شیشکی مخلوط کرده و به زبان آورد که من به شدت از اینهمه توانایی به وجد آمدم. راجع به چرایی این جهت گیری ها زیاد نقل شده است و حتی آن دوست ِ عزیزم هم به ظاهر، بسیار راجع به روحیه نخبه کشی ما میدانست. اما من خوشحالم اگر این فرصت را داشته ام که سخنان ایشان را خوانده ام.(در ضمن بیراه نروید، اگر آن دوست عزیزم در این جمع بود حتما نامش را ذکر میکردم).
راهکار چیست؟
خودآگاهی ... خودآگاهی چیزی است که دائما َ مرا از بیرون، از این مشغولیت های دائمی (که مرا قربانی خود می کند) به خودم فرا بخواند. مرا جلو آینه ،هر چند یکبار قرار بدهد تا من" خودم " را ببینم.
هیچ کس نیست که تصور راستین خودش جلو چشمش باشد. حتی آنهایی که روزی سه چهار ساعت جلو آینه هستند، یکبار هم خودشان را ندیده اند !
خودآگاهی بالاتر است از آگاهی از فلسفه، آگاهی از علم، آگاهی از صنعت؛
اینها آگاهی است نه خودآگاهی. یعنی چیزی که مرا به خویش بنمایاند، چیزی که مرا استخراج کند،
چیزی که مرا به خودم معرفی کند، چیزی که متوجهم کند که من چقدر ارزش دارم. هر کس به میزانی که به خویش ایمان دارد ارزش دارد.
-----------
محمد مصدق:
برای هر کاری که با منافع افراد تماس دارد معلومات لازم است. چنانچه غذایی خوب تهیه نشد مصرف کنندگان از نظر منافع شخصی اعتراض میکنند ولی اگر وزارتی خوب اداره نشد هیچ فردی از افراد از نظر مصالح اجتماعی اعتراضی نخواهد کرد و تا مردم بامور اجتماعی علاقه پیدا نکنند و آن را از خود ندانند ، چنانچه بهترین تحصیلات را هم کرده باشند ، کوچکترین استفاده از آن نخواهند نمود.
--------
مهدی اخوان ثالث:
هیچ نوع پیشگیری و مداوایی هم متاسفانه سودی ندارد جز اینکه کشور رو به آبادی و آزادی و رشد برود، آنوقت مردم بدنبال کار و زندگی خود خواهند رفت و از این بیماری و توهم، نجات و شفا پیدا خواهند کرد و امر شعر به عهده اهلش خواهد افتاد، یعنی همان تک و توک دیوانگان و شعرای واقعی و حقیقی.
۱ نظر:
هر کس به میزانی که به خویش ایمان دارد ارزش دارد...
اين جمله رو دوست دارم :)
ممنون :*
ارسال یک نظر