" بعد از مدتها سکوت و تفکر، بالاخره استاد فاونگ به حرف افتاد "
- استاد حواسمون با شماست. بفرمایید
استاد فاونگ: :]
- جان؟
استاد فاونگ: :]
- الان به جایی نگاه میکنید؟
استاد فاونگ: شما
- بله، ما سراپا گوشیم
استاد فاونگ: :]
- دِ بگو دیگه
استاد فاونگ: به شما توضیحیده ام، شما هم دیگران را بتوضیحان. کی کلاغ با کلاغ میشود 40 تا؟
- زمانی که 38 تا کلاغ دیگه هم باشن؟
استاد فاونگ: پس بگو
- چی بگم؟
استاد فاونگ: همان که به تو گفتم
- همونو بگم؟
استاد فاونگ: واژه به واژه
- از کجا شروع کنم؟
استاد فاونگ: از شروع
- چشم
استاد فاونگ: بگو
- شما به من گفتید که: :]
استاد فاونگ: و؟
- و :]
استاد فاونگ: :]
- :]
استاد فاونگ: :]
- :]
۴ نظر:
خیلی وقت گذاشتم، اما بازم وقت میخوام.
میشه بیشتر توضیح بدین ;)
:]
اینجا خیلی باحال شده :)) جان خودم دو ساعته دارم این دور و ورا می پلکم و بازی بازی میکنم آخرم به جا واسه نوشتن پیدا نکردم! اینه که مزاحم استاد فاونگ شدم :D
خلاصه کنم میخواستم بگم آقا من نوشتنم نمیاد ولی خوندنم میاد خوب :)
بنویسین دیگه
آفرین
... به نظرم نوبت توئه فرامرز :) خوب نظره دیگه! نظر منه
وحید کجایی؟! صدات نمیاد! دارم کم کم نگران میشم ;)
فرحان جان بیا از پشت اون دیوار(vpn) بیرون :))) والا قائم موشک تموم شد. الان نوبت گرگم به هواست! شما که خودت دیواری... دیوار قبلاً موش داشت گوش داشت... چرا انقدر ساکتی آخه!!!!
نمیدونم این پستچی هنوز کار میکنه یا نه... ولی اگه کار میکنه از همینجا یه سلامی هم به سایر دوستان سفر کرده از این دیار عرض می کنم.
خوش باشین
همین دیگه...
منتظرم :)
ارسال یک نظر