امروز احساس کردم که دل دوستانم برای من تنگ شده پس گفتم بیام یه خبری از خودم بدم که هم رفقا رو از دلتنگی در بیارم و هم یه چرخی توشهر بزنم و آب و هوایی عوض کنم. ;)
با توجه به اینکه اصولا وجود من باعث کج خلقی میشه ، با خودم گفتم پس بهتره خبری از خودم نیارم و اخبار دلتنگ و پریشونم رو برای خودم نگه دارم و در عوض با یه نقل قولی یا همچین چیزی بیام تو میدون.
یه کم که فکر کردم دیدم چه کاریه ... همونطور که میدونید هنر نزد خودمون است و بس و بهمین سبب و با توجه به میزان فعالیت و تلاشی که در بلاد ما موج میزنه ، هر متن نوشته شده ای رو میشه تو صد تا وبلاگ پیدا کرد. که همینجا از تمام دست اندرکاران وبلاگ نویس تشکر میکنم که زحمت کپی کردن متون رو به جان میخرند و باعث میشوند که دسترسی به مطالب تکراری بسیار ساده تر بشه.
اگر بیشتر فکر کنیم میبینیم که اینجوری خیلی بهتره ... حالا چرا بهتره بماند. ولی حداقل از این نو آوری و شکوفایی هایی که به میمنت امسال در سطح جامعه میبینیم بهتره.
دیگه اسم هر کار خام و کج و معوجی شده نوآوری و ماشاالله هزار ماشاالله چقدر هنرمند و صنعتگر که همینطوری شکوفا نشده اند.
هر چیز جدید و بی رگ و ریشه ای رو میگن خلاقیت و نو آوری ، حساب نمیکنن هر غنچه ای که قراره شکوفا بشه خدایی نکرده بد نیست به ساقه ای، تنه ای ، ریشه ای چیزی وصل باشه .
البته چیزی که خوبه اینه که این نوع طرز فکر (اجی مجی یه هویی یه چیزی) داره دیگه ریشه می کنه.
بازم بیراه رفتم ... میدونید، دارم فکر میکنم خود منم با این تفکرات کج ریخت و ناراحتم یا دارم شکوفا میشم و یا در بهترین حالت یه کپی از نسخه های تکراری امروزی هستم.
اصلا من امروز اومده بودم حال و احوالی بپرسم و یه کم با رفقا خوش بگذرونم...
اهالی دیولاخ چطورن؟
مردیوجان ، میردیوجان و فرامرزجان... (فکر کنم یه جان کم گفتم...آها... مردیوجان جان جانان ... حالا یه چند تا جان اضافه گفتم... امیدوارم سردیش نشه) ... از دیگران هم که خبری نیست ... ( یه چند وقت دورشون نچرخیدم همه پریدن... :) )
دیوار هم حالش خوبه ... نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه؟ ولی اینروزها بسکه دور خودم چرخیدم ، دیگه چشام داره گیجی ویجی میره...
به هر حال دیوار دورتون بگرده....
خوش باشید. :)
با توجه به اینکه اصولا وجود من باعث کج خلقی میشه ، با خودم گفتم پس بهتره خبری از خودم نیارم و اخبار دلتنگ و پریشونم رو برای خودم نگه دارم و در عوض با یه نقل قولی یا همچین چیزی بیام تو میدون.
یه کم که فکر کردم دیدم چه کاریه ... همونطور که میدونید هنر نزد خودمون است و بس و بهمین سبب و با توجه به میزان فعالیت و تلاشی که در بلاد ما موج میزنه ، هر متن نوشته شده ای رو میشه تو صد تا وبلاگ پیدا کرد. که همینجا از تمام دست اندرکاران وبلاگ نویس تشکر میکنم که زحمت کپی کردن متون رو به جان میخرند و باعث میشوند که دسترسی به مطالب تکراری بسیار ساده تر بشه.
اگر بیشتر فکر کنیم میبینیم که اینجوری خیلی بهتره ... حالا چرا بهتره بماند. ولی حداقل از این نو آوری و شکوفایی هایی که به میمنت امسال در سطح جامعه میبینیم بهتره.
دیگه اسم هر کار خام و کج و معوجی شده نوآوری و ماشاالله هزار ماشاالله چقدر هنرمند و صنعتگر که همینطوری شکوفا نشده اند.
هر چیز جدید و بی رگ و ریشه ای رو میگن خلاقیت و نو آوری ، حساب نمیکنن هر غنچه ای که قراره شکوفا بشه خدایی نکرده بد نیست به ساقه ای، تنه ای ، ریشه ای چیزی وصل باشه .
البته چیزی که خوبه اینه که این نوع طرز فکر (اجی مجی یه هویی یه چیزی) داره دیگه ریشه می کنه.
بازم بیراه رفتم ... میدونید، دارم فکر میکنم خود منم با این تفکرات کج ریخت و ناراحتم یا دارم شکوفا میشم و یا در بهترین حالت یه کپی از نسخه های تکراری امروزی هستم.
اصلا من امروز اومده بودم حال و احوالی بپرسم و یه کم با رفقا خوش بگذرونم...
اهالی دیولاخ چطورن؟
مردیوجان ، میردیوجان و فرامرزجان... (فکر کنم یه جان کم گفتم...آها... مردیوجان جان جانان ... حالا یه چند تا جان اضافه گفتم... امیدوارم سردیش نشه) ... از دیگران هم که خبری نیست ... ( یه چند وقت دورشون نچرخیدم همه پریدن... :) )
دیوار هم حالش خوبه ... نمیدونم اینو قبلا گفتم یا نه؟ ولی اینروزها بسکه دور خودم چرخیدم ، دیگه چشام داره گیجی ویجی میره...
به هر حال دیوار دورتون بگرده....
خوش باشید. :)
پی نوشت:
راستی میردیو ، اجباری هم به اجبار یا هرطور دیگه تموم شده ... کی فکرشو میکرد اجباری من ِ جبار رو چپه کنه؟؟ به هر حال ما که همیشه چپ رفتیم و چپ بودیم ، اینم روش. :)
۴ نظر:
تو همین که بیای و یه چرخی این دور و برا بزنی کلی نو آوریه دیوار جووووون!
تعریف بودا :)))))
یه دقه واستا ببینم مثلاً دارم دورت میگردما... واستا
شاكي ها به بهشت ميروند...قال خودم!
ديواررررر من كه خوبم و خوشحال از پايان اجباري تو!
زنده باد چپ، مرگ بر امپرياليسم جهان خوار و مادرشو اين كاپيتاليسم بي ريشه ( يه لبخند كه به نيش ِباز افعي بيشتر شباهت داره!)
يه صدايي اووومد...نيشتو ببند!
باشه بابا !!!
حالا تو اين همه قهقهه مستانه از آفرينش و شكوفايي و نو آوري تاب تحمل نيش ما رو كسي نداره!العجب
ديوااااار
ديدار و صحبت ِ تو مجموعه مراد است
يا تو، به پيش من شو ، يا من ميام سراغت...
ای دوست ، به سراغ من اگر میآیی نرم و آهسته بیا که خانه ام بس خراب است و لانه ام بس درب و داغان ...
((نامردا امروز دست شویی رو هم خراب کردند... :) ))
پس من رنج سفر هموار خواهم کرد و بادبان ها خواهم افراشت و امیدوار که باد شرطه برخیزد ، شاید که باز بینیم دیدار دوستان را...
.....
اما چه سود...
ای روزگار قدار ... کجایی دیودادار که هرچه بنالم کم است ...
در این خاک عمری به سر کردیم و رنج بردیم و دور ملت گشتیم که آخرش به ما بگن دیده شدنت نوآوری است....
چه خوش گفت آن یکی دیگر که چه سخت است بودن و دیده نشدن.
:d
شوخی بود ...
--------
ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را
ای وای من یادم رفته بود نو آوریم یه جور فحشه در حد ok!
من کاملاً حرف خودمو پس میگیرم و قورت میدم و یه آبم روش ;)
شما دیوار جانم هیچ ارتباطی به نو آوری و شکوفایی و این چرت و پرتا نداری...
اصلاً حقم داری
آدم دیو باشه دیوار باشه تو دیولاخ باشه اما هیشکی پیدا نشه دورش بگرده!!! خوب تقصیر این دیوار خانه خراب(یعنی آنکه درحال تعمیر خانه است) چیه؟!!!
راستی من آخرش نفهمیدم شما دیوارا خونه میسازین یا خرابش میکنین. اونم قسمت زیبا و مهیج و دوست داشتنیه توالت که اگه خونه سقف نداشته باشه واجبه این یکی رو داشته باشه(درستشم داشته باشه صد البته با دیوار) ;)
ما(یعنی من و خودم و مردیو جان و مرجان که نمیشناسیش) با هم برای برخیزیدن این باد شرطه دست به آسمان میبریم و باز هم فوت میکنیم
فووووووووت :)
زود بیا که نیای ما میایم ;)
خونتونو و دسشوییتون آبااااااااااااد آباد آباد
و دلتون شاد
ارسال یک نظر