۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

ميرديو گفت...

... سلام بر ديولاخيان...من نفهميدم چرا هنوز نيومده جملگي ديوهاي نازنين از اين حقير اشنايي زدايي كردند؟ هاااااي با شمايم ديوان اشنايي زدا هااااااي... منم من ديو تيپا خورده رنجور ...منم ان ديو پست افرينش نغمه ناجور ...نه از رومم نه از زنگم...همان ديو سيه رنگم...بيا بگشاي در بگشاي دلتنگم.

۴ نظر:

ديو - يسنا گفت...

درود بر میردیو
دیولاخ را آباد کردی یار غار
من آمدنت را گرامی شمرده و امیدوارم همواره شاد باشی....
...راستی قدرت قلمت به انسان نورانی (منظورم خادیولویت میباشد)گویا رفته زیرا مادر گرامیت و پدر بزرگوارت چنین قلمی نداشتند
باشد تا همواره قلمی روان و روحی شاد داشته باشی

ميرديو گفت...

سلام بر ديو-يسنا... سپاس فراوان از اينكه حضور مرا در ديولاخ شادباش گفته اي... اميد انكه زين پس با يكدگر بيشتر ديواني كنيم.

ديوان بيگي گفت...

درود بر شما ديو عزيز...
همانطور كه از طريق خبر گزاري هم به گوش شهروندان رسانديم از ورود شما بسيار شاد گشتيم اما با توجه به اوضاع بد ديولاخ امكان برگزاري شادباش را نداشتيم...
خوش و پاينده ديو باشي ميرديو.

زنده باد ديولاخ

Ida گفت...

سلامي ديوي وار بر مير ديو عزيزتر از جان
يه وختي ديو نكرده ( آدما مي گن ‌خدا نكرده ،‌حالا خدا دارن يا نه، پا خودشون ) غريبي نكني ها
ديولاخيان همه گي جمله از يه ريشه اند و آشنا
اصلا من خودم تكي دورت بگردم كه قصه نخوريا. واسه اينكه حوصلت هم سر نره بيا با هم قايم موشك بازي كنيم. من يه مدتي گم بودم تازه پيدا شدم مي خوام دوباره گم شم يكي پيدام كنه
لاخ لاخ لاخ
يوهووو مير ديو