۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

سلام ديو ها... نخست ورودم رو به ديو لاخ خير مقدم عرض مي كنم (شيشكي نزنين خودم زدم) ... دويم (تشديد ي يادت نره) اينكه نخست ميخواستم نام ديو سان رو براي خودم بگزينم (بخونين بزااااارم) كه حضرت ديوار (دامت ظله) (بخونين سايه دراز) من ناقابل رو به نام نامي(ديگه شيشكي لازمم) مير ديو مفتخر كرد . سيم بر انم (بخونين ميخوام) كه در اينجا يه كارايي كنم كه جاهاي ديگه نميشه كرد ... فكراي بد بد نكنين من ديگه دست راستم به سبب تبحر در تايپ فارسي افتاد تا برنامه بعدي نه من نه شما.

۵ نظر:

دیوار گفت...

میر دیو عزیز خوش آمدی ... سرافرازمان کردی....
لکن آمدی جان شیرینم ولی حالا چرا؟
این روزها دیولاخ نا امنه.
و تو هم که آمدی "یه کارهایی کنی که جاهای دیگه نمیشه کرد"
من همین حالا لازم میدونم تمام گفته های شما را مبنی بر آشنایی با اینجانب تکذیب کنم.

ديولوك هلمز گفت...

به به... هنوز نيومده مظنون ميبينم...
شما فردا خودتون را به دفتر من كه در حال حاظر وسط خيابونه معرفي ميكنيد... چند تا سوال دارم ازتون... هر دوي شما. (من كيم؟ ديولوك هلمز مامور رسيدگي به ماجراي آن مرحوم)

ديو - يسنا گفت...

بابا این دیولوک هلمز هم که هر جا میرم هست ....
میردیو نمیدونم در کدوم کوهی تو را دیدم ( هر گونه آشنایی را با تو تکذیب میکنم چون تو متهمی و باید بری وسط خیابون ) اما به هر حال خوش اومدی ؛ چون نمیشناسمت و اولین باره که اسمتو میشنوم امیدوارم متهم بمونی ؛ منو که همه میشناسن اما تو از کجا سروکله ات پیدا شد....
....خیلی خوش اومدی متهم ردیف اول

ديولوك هلمز گفت...

ديولوك براي مجرمين مثل يك كابوس است كه هرگز آنها را رها نمي كند...

ديو - يسنا گفت...

معلوم میشه کابوس کیه....