۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

گر خواهی نشوی رسوا

دیوار: خوب این چطوره؟ ... مثلا من یه دیوار ِ غصه دارم و خیلی هم دارم غصه می‌خورم. ببین معلومه؟

بابادیوار: آره ارواح ِ عمه ات، با اون نیش تا بناگوش رفته ات.
نه عزیزم فایده ای نداره، الان غم و غصه مرض شایعی است. اینطوری در واقع همرنگ همه ای، تازه غم و غصه یه جورایی مسریه، جذب می‌کنه، اگه همرنگ جماعت نباشی ، معمولا جماعت رو همرنگ ِ خودت می‌کنی...راستی، دفعه آخرت باشه که به آبجی ِ من توهین می‌کنی ها!

دیوار: ببین ما با کی داریم معاشرت می‌کنیم...بابایی یادت نیست که تو الان مردی و عمه هم خیلی قبل از اون ترشیده بود و تو هم با این ترفند هات هیچوقت نتونستی به کسی غالبش کنی.

بابا دیوار: راست می‌گی دلبندم ، بعضی وقت ها قاطی می‌کنم. ولی به نکته خوبی اشاره کردی.
عمه ات توزندگیش خیلی شکست خورد ، بیچاره از این لحاظ واقعا تک بود ، بهمین خاطر هم هیچوقت نتونست همرنگ ِ جماعت بشه.
می‌تونی روی این مساله کار کنی.

دیوار: نه بابایی، جواب نمی‌ده! اینهم مثل ِ همون غم و غصه است. راستش بازنده ها خیلی سریع همدیگه رو جذب می‌کنند . بخصوص اگه مثل عمه ام توی روابط باختی باشی، اونقدر سریع می‌تونی یه جمع دوروبرت فراهم کنی که نپرس.
بعدشم همه با افتخار از شکست هاشون توی روابط ِ مختلف تعریف می‌کنن و همدیگه رو بیشتر جذب می‌کنن، تا اینکه دوباره دوتا دوتا به هم جفت می‌خورن.
راستش نمی‌گه رابطه ای که باشکست شروع بشه حتما شکست می‌خوره ، ولی به هر حال ریسکش خیلی زیاده . بنابراین شکست و شکست و تکرار و تکرار و همرنگ شدن و در واقع بی‌رنگ شدن شایع میشه.

بابا دیوار: ببینم اصلا تو باز چه مرگته که نمی‌خوای همرنگ ِ جامعه بشی؟

دیوار: هیچی... یه بار شنیدم یکی می‌گفت :"گر خواهی نشوی رسوا ، همرنگ ِ جماعت شو!"
من هر چی فکر کردم نفهمیدم جریان از چه قراره... تا اینکه یکی از دوست هام که یه جورایی آدمیزاده ولی به خودش میگه پاتشاه ، بهم گفت وقتی با مساله ای روبرو هستی که از پسش بر نمی‌آیی و فرض هایت اولیه ات هم کمه ، فرض کن گزاره غلطه و دوباره سعی کن ، اینطوری یه فرض اولیه دیگه هم داری که روش کار کنی...
من هم داشتم همین کار رو می‌کردم ، ولی می‌بینی که... ضرب المثل اصلا جور در نمیاد ، مثال ِ نقض زیاد داره .
آدم ِ غصه دار ، توی یه جماعت ِ شاد و مهربون ، رسوا نمی‌شه که هیچ ، حتی جماعت رو هم همرنگ ِ خودش می‌کنه.
یا یه بازنده ، توی ِ جماعتی که لزوما برنده با بازنده هم نیستند، یه جورایی همه رو تبدیل به بازنده می‌کنه و البته بدون‌ ِ رسوایی.

بابا دیوار: این رفقات هم مثل ِ خودت قاطی دارند...
خوب حالا که چی؟
من می‌گم ، اکه این ضرب المثل ، بعنوان یه گزاره منطقی درست نیست ، دلیل نمی‌شه بعنوان ضرب المثل غلط و اشتباه باشه.
اون رفیقت بهت نگفت که تو مسایل اجتماعی استفاده از روشهای آماری بهتر جواب می‌ده؟

دیوار: چطور مگه؟

بابا دیوار:می‌خوام بگم... تو خودت مگه اون بازی ِ مسخره رو برای همین مسایل شروع نکردی؟ پس چرا دوباره نشستی و با خودت راههای غلط رو امتحان می‌کنی...

دیوار: اولا اون بازی اصلا مسخره نبود، و این که گفتی تازه یه جنبشه ولی...

بابا دیوار: ولی نداره... اصلا من خودم راوی بعدی می‌شم.

سلام دیولاخ
ضرب المثل بعدی اینه: گر خواهی نشوی رسوا ، همرنگ ِ جماعت شو!
ببینم باهاش چی‌کار می‌کنید.
راستی من همه ضرب المثل رو گفتم و با توجه به اینکه عملا وجود ندارم پس صندوق ِ پستی ای هم در کار نیست، ولی همینجا نشستم و نظراتتون رو می‌خونم.
با اینکه خودم یه جاهایی از اون بازی رو خیلی دوست داشتم، مثل ِ اون تیکه ای که باید حدس می‌زدید کدوم دیو ، نظرش چیه. ولی به هر حال با این کارم گند زدم به بازی ِ پسرم ، که ایرادی نداره، به هر حال من سنی ازم رفته و کلی بیشتر از اون تجربه دارم پس این حق رو به خودم می‌دم.
منتظر نظر هاتون هستم، اگه لطف کنید در کنار ِ ضرب المثل ِ دیو-اصلاح شده تون ، نظرتون رو هم در مورد ِ ضرب المثل بنویسید ، خیلی خوب می‌شه.(راستی از روی دست ِ‌ همدیگه هم تقلب نکنید ها)
بابا دیوار
---------------------------
پیام تبلیغاتی:
دیوار فقط همین یک نسخه است و تنها در همین مکان (دیولاخ) ارایه می‌شود، لذا خواهشمندم ، قبل از مصرف به نشان ِ ثبت شده توجه فرمایید.

همچنین(به همین دلیل) توصیه می‌شود ، دیوار را به مکان های دیگر نکشید و با توجه به قالب های ذهنی و شخصی تان( از محیط ها و موجودات ِ دیگر) ، تفسیرش نکنید.

۹ نظر:

دیوار گفت...

بابا دیوار جونم ، می‌دونی ایده این ضرب المثل و مثال هایی که روش زدم، همش مال ِ خودم نبود، و نظری هم که الان می‌خوام بدم هم همینطوره. برای همین اولین دیوی هستم که نظر می‌دم تا کسی زودتر از من این اصلاح دیوی رو ثبت نکنه.

گر خواهی نشوی رسوا...
...هم درد ِ جماعت شو.
...هم دل ِ جماعت شو.
...هم زبون ِ جماعت شو.

می‌دونی... فکر می‌کنم ،این ضرب المثل یکی از اون ضرب المثل هایی است که فقط برای دیو ها ساخته شده و تو دنیای آدم ها ممکنه تعبیرهای جذاب و خوبی نداشته باشه، ولی برای یه دیو ، به نظر من امری ضروری است.
یه دیو رو فرض کن که خودش رو کشف کرده و با انرژی فراوان در حال ِ پیشرفته ، این دیو اگه حواسش نباشه ، بزودی از جامعه اش چنان فاصله ای می‌گیره که اگه به جماعت ِ اولیه اش برگرده و تفکراتش رو بیان کنه ، احتمالا مورد ِ نفهمی قرار می‌گیره و نهایتا رسواش می‌کنن ، مگر اینکه خودش رو همرنگ ِ جامعه اش کنه. خوب پس باید هم درد و هم دل و مهمتر از همه هم زبون ِ جامعه اش باشه.

البته یه نکته دیگه هم باید اضافه کنم . اگر واقعا دیوی هستی که برای جماعتت مفیدی و برای دردهایش چاره ای داری ، هم درد شو. والا هم دردی و همدلی از روی احساس نه تنها سودی نداره ، بلکه برای خودت و جامعه ات مضر هم هست، چرا که یه دیو استعداد زیادی در کشف ِ سوراخ ها (درد ها) داره و اگه قرار باشه تمام ِ این سوراخ ها رو با زبون ِ خود ِ اجتماع ، به رخشون بکشه، و چاره ای هم ارایه نکنه، جماعت و خودش رو رسوا می‌کنه.

ديو - يسنا گفت...

بالاخره یه هم سن منم پیدا شد ولی حیف که نیست حرفاش ؛ حرف دل منم بود این خیلی بده یعنی منم موقع غزل خداحافظیم شده؟

نه اصلا...
بابا دیوار من هستم حتی اگر بودنم رو دیگران دوست نداشته باشن

بذار اونایی که جرات موندن ندارن برن.... فکر میکنن تا کی میتونن از خودشون فرار کنن؟

جامعه همینه که هست نه اونی که اونا فکر میکنن....

حالا بازی باحال تو بابا دیو دیوار

گر خواهی نشوی رسوا ؛ از دیو شدن بشو جدا

گر خواهی نشوی رسوا ؛ اول دیو شو
انوقت جدا شدی هم از اینجا و هم از اونجا

گر خواهی نشوی رسوا ؛ با جامعه کنار بیا

گر خواهی نشوی رسوا ؛ رنگ خودتو پیدا کن

من بازم یادم میاد و مینویسم

ديوان گفت...

گر خواهي نشوي رسوا... بيخيال جماعت شو...
البته رسوايي از نظر من ايرادي نداره. كلا اشتباه ها هم يه دليلي براي بوجود آمدن و ماندن دارن.

ديوان گفت...

مهم اينه كه از اتفاقات استفاده كني... اتفاق بد و خوب نداره... معمولا از جفتش ميشه استفاده كرد... ولي از همرنگ شدن خيلي خوشم نمياد. كسل كنندس. همه مثل هم باشن كه ديگه تنوع نداره... پس معمولا من رسوا ميشم تا همرنگ جماعت نشم. ( از كسالت هم در ميام)

مردیوجان گفت...

خواهی نشوی رسوا
دیو بودن و ببوس بذار کنار!!!

بر طبق نظریه اصول اولیه دیوی بنده
دیو ها همواره رسوای جهانند :)
هم رنگ جماعت شدن و این حرفها هم فایده نداره که نداره


حالا نه اینکه فکر کنین همرنگ جماعت شدن بده ها...
این ضرب المثل خوراکه دنیای آدمای ترسوئه که از هر رنگی غیر رنگ خودشون
احساس خطر و نا امنی میکنن دست خودشونم نیست خوب ...

خلاصه که رسوا شدنم عالمی داره
;)
من که میگم رنگ و وارنگ از همه رنگ
...
اما اگه خواستی زبون جماعتی رو بفهمی و اونا هم متقابلاً گوششونو به صداتو چشاشونو به قیافت نبندن و دست جمعی نریزن سرت!!! باید بتونی همرنگشون شی... قانون دنیای آدماست دیگه :)

Ida گفت...

من كلا با اين كلمه رسوا مشكل دارم!
نمي فهمم يعني چي!؟
يعني كسي كار اشتباهي كرده! يا چون صرفا مثل بقيه نيست بهش مي گن رسوا!؟
چرا بايد مثل جماعت شد! حتي اگه اشتباه كنن!؟
گر خواهي نشوي رسوا...
باتوجه به "اگر"اول، جمله خودش همه حرف رو زده! پس براي من كه اين اگر وجود نداره و رسوايي بي معنيست اين ضرب المثل به كارم نمياد...
اصلا شروع نمي شه كه با چيزي تموم بشه!
حالا مي شه از يك گذاره غلط به يك گذراه درست رسيد!؟ تو رياضي ميشه اما تو اجتماع!؟
من رسوا نيستم! مي خواين رسوا كنين! رسواتون مي كنم!
گر خواهي نشوي رسوا... جماعتو رسوا كن
:))) اِ! بد شد كه! ;)
اوني هم كه جماعتو رسوا مي كنه مي شه ديو!
خلاصه اگه قراره كسي كه رسوا مي شه با يه جماعتي دم خور نباشه! اين باشه رسواييش! همون بهتر كه رسوا باشه تا خودشو زير پا بذاره! حالا چه ديو چه آدم چه پري چه من چه تو!
خلاصه گفتم ديگه!
گر خواهي نشوي رسوا يا رسوا كن يا رسوا شو، چيز بدي هم نيست! لاخ لالخ لالخ لاخ خنديديم ;)
در حال حال خودت باش :)
پاي ديو بادا ديولاخ
روحويوهووديووو

ديوونه گفت...

درود
شاید اینطوری هم خوب میشد .
گر خواهی نکنی رسوا هم رنگ جماعت شو.
یا شایدم .. گر خواهی شوی رسوا هم رنگ جماعت شو .
میدونید به نظر من (گر خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو) زمانی بدرد میخورد که فقط یه جمع وجود داشت . حالا اگه تعدادی جمع باشه اگه بخوای هم رنگ همشون بشی از اون به بعد باید رنگین کمون صدات کنن (:
چون در حاله حاظر جمع ها هم همشون با هم همرنگ نیستن .

ديوك گفت...

گر خواهي نشوي رسوا ... رو گوشه تنها شو
يا مثلاً يادمه بچه تر كه بوديم مي گفتيم خواهي نشوي رسوا بپر عقب وسبا

اما اصل ضرب المثل به نظرم همرنگي و همزباني با جمع خوبه اما به شرطي كه واقعاً به اوني كه هستي افتخار كني وگر نه اگه بخواي واسه اينكه رسوا نشي با جماعتي كه اصلاً قبول نداري همرنگ بشي همون بهتر كه رسوا بشي تا خودت نباشي و خودتو دوست نداشته باشي
رسواي واسه خودش عالمي داره اينجوري
حداقل هرجا رسوايي پيش خودت كاملاً سربلندي اينجوري شايد تو جماعتي نباشي يا مثلاً رسوا باشي اما در حقيقت سربلندي اما اگه ميخواي تو هر جماعتي غير همزبان و همرنگي باشي و اون جمع قبولت كنن و به قول معروف حرفتو حلوا حلوا كنن مجبوري همرنگ اون جماعت بشي حتي اگه اوني نياشي كه ميبينن و خودتم دوست نداشته باشي چيزي كه اين روزا تو اطراف خودمون زياد ميبينيم

ميرديو گفت...

شايد بشه براي ِ اين ضرب المثل مثال نقض پيدا كرد مثل ِ همونها كه اشاره كردي اما مگه تو زندگي چيزي هم هست كه مثال ِنقض نداشته باشه يا حداقل ذهنيت ِ ما اسمشو به غلط يا درست مثال ِ نقض نزاره؟؟؟؟

از اين بحثا كه بگذريم ميرسيم به ضرب المثل ِ خواهي نشوي رسوا... من يه چيز ِ با مزه ميگم بعد واسه اينكه از
شبهه ي ِ من در آوردي و جعلي بودن رهاش كنم يه نمه پر چونگي ميكنم.
خواهي نشوي رسوا ...رسوا شوي خواهي نخواهي ...
موضوع خيلي ساده است اگه يه ديو ديو شده پس روشنه كه با جماعت آدما زمين تا زيرزمين تفاوت داشته ... تفاوت در نوع نگرش به زندگي و.... تا مرگ.
حالا وقتي يه ديو به اين ضرب المثل بر ميخوره دو حالت متصوره
1- ديو همرنگ جماعت ميشه پس ديگه اون يه ديو نيست
2- بر مي آشوبه و رسوايي رو بر ميگزينه
حالا من ميخوام بگم كه اساسا اين هر دو حالت يه حالت ِ ... ميپرسين چطور ممكنه (شايدم نپرسين) اما من ميخوام بگم چطور... در مواجه ي ِ ديو با ضرب المثل ، ديو چه بخواد بر آشوبه و خود ديواني ِ خودش باشه و چه بخواد همرنگ ِ جماعت و توده بشه در هر دو حالت يه اتفاق مي افته... و اون رسواييه...
در فرض اول همرنگي با جماعت موجب ِ رسوايي ديو در گروه ِ ديو ها خواهد بود جون اون ديو از نظر ِسايرين يه ديو فروش ِ كم طاقتِ بي ظرفيت لقب ميگيره و البته پيش ِ خودش هم رسوا خواهد شد چون كساني بهش سركوفت ميزنن كه از جنس ِ خودش و ديو هستن ... و در فرض دويم ديو با بر آشفتنش آدميان رو ميشوراند و در ميان ِ آدمها رسوا خواهد شد .
با استقرايي كه در بالا اشاره كردم نتيجه اينكه يه ديو در مواجهه با جماعت ِ آدميان( در برابر ضرب المثل ِ خواهي نشوي...) چه بخواد و چه نخواد هميشه رسواست اما من به عنوان ِ يك ديو رسوايي ِ فرض دويم رو ترجيح ميدم چون خودم در پيشگاه ِ خودم رسوا نشدم و هم اينكه رسوا كنندگانم ديو و همجنس نيستن.

خواهي نشوي رسوا ، رسوا شوي خواهي نخواهي.