گذر ِ باريكه دلش حتي ياد ِ موهوم ِ من هم راه ِ عبوري نداره!!!
چه سرسختي ِ مگس مابي دارم تو ويز ويز كردن
واسه اون يه جفت گوشي كه ديگه شنواي نجواهاي ِ پنهوني ِ از ما بهترونه!!!
چه دلتنگي ِ حقارت باري دارم واسه اون نازنيني كه
جلوه فروش ِ هزار مشتري ِ دست به نقد ِ و گيسويِ رها سپرده به دست ِ كژ... بي نسيه، نقد ِ نقد !!!
چه اشك ِ تهوع آوري ميريزم واسه اون دلربايي كه عادت معهودش عهد شكنيه!!!
چه سگ جوني ِ زجر آوري دارم واسه زوزه كشيدن به پاي ِ عشقي كه درگاه ِ صد كفتار ِ بي مقداره!!!
چه خلسه ي ِ خويشتن آزاري دارم به خاطر ِ جاي ِ يه گوشه چشم ِعتاب آميزم كه روي ِ پوست ِ لطيفش مونده!!!
چه زخمه هاي ِ جونكاهي ميزنم به اين روح ِ عاشق به هواي ِ در اومدن ِ نوايي از ساز ِ دل ِ دلنوازش!!!
چه قد خميده و نيمه جون پي ِ يه نشوني ِ بي نشون سگ دو ميزنم و از پا درازترم، دست حاصل ِ!!!
چه هرزه گرد و فريب خورده چشمم كه هرجاييه لجن پوشي رو جاي ِ محبوب ِ سبزه قبا ميگيرم!!!
چه دشمني ِ مومنانه اي دارم با خودم به اميد ِ يه ذره ترحم از اون بارگاه ِ بي رحمت!!!
چه ميان تهي ام !
چه بي ايمانم !
چه هلاك ِ جرعه ام!
چه سراسر نيستي ام!
چه پوچم!
چه غريق ِ درياي ِ نكبتم !
چه بي رنگم !
چه عطشي دارم!
چه بي حرفم !
بي حرف يعني... بي عشششششششششششششق
چه بي عشششششقم چه بي عشششششششق!!!!!!!!!
...چه لجن پراكني ها كه تو سطور ِ بالا از نگارنده ادا اطواري ِ پر قيل و قال سر نزد!!!
چه استغفاري ميطلبم از عشاق به خاطر ِ ارتكاب ِ بزه ِ بي عشقي !!!
چه بي تابانه ميخواهمت اي دوري ات آزمون ِتلخ ِ زنده به گوري!!!(شاملو)
۸ نظر:
پي نوشت: حس كردم اينهمه فضاي خالي ِ پايين ِ متن ميتونه به تداعي ِ خالي بودنم از عشق كمك كنه اگه نكرده ننگش باد!
چه بي تابانه ميخواهمت اي دوري ات آزمون ِتلخ ِ زنده به گوري!!!
انقدر زنده به گور شدم كه براي يادآوري زنده بودنم بايد از حافظه اجدادي نسل انسان استفاده كنم! همون ناخودآگاه جمعي!!!
حرف ِ دل زدي بي حرف...
عشق گمشده
آن شب که بوی زلف تو با بوسه نسیم
مستانه سر به سینه مهتاب می گذاشت
با خنده ای که روی لبت رنگ می نهفت
چشم تو زیر سایه مژگان چه ناز داشت
در باغ دل شکفت گل تازه امید
کز چشمه نگاه تو باران مهر ریخت
پیچید بوی زلف تو در باغ جان من
پروانه شد خیالم و با بوی گل گریخت
آنجا که می چکید ز چشم سیاه شب
بر گونه سپید سحر اشک واپسین
وز پرتو شراب شفق بر جبین روز
گل می شود مستی خندان آتشین
آنکا که می شکفت گل زرد آفتاب
بر روی آبگینه دریاچه کبود
وز لرزه های بوسه پروانگان باد
می ریخت برگ و باز گل نوشکفته بود
آنجا که می غنود چمنزار سبزپوش
در بستر شکوفه زرین آفتاب
وز چنگ باد و بوسه پروانگان مست
دامان کوه بود چو گیسو به پیچ و تاب
آنجا که مهر کوه نشین مست و سرگران
بر می گرفت از ره شب دامن نگاه
در پرنیان نازک مهتاب می شکفت
نیلوفر شب از دل استخر شامگاه
آنجا که می چکید سرشک ستاره ها
بر چهر نیلگون گل شتاب آسمان
در جست وجوی شبنم لغزنده شهاب
مهتاب می کشید به رخسار گل زبان
در پرتو نگاه خوشت شبرو خیال
راه بهشت گم شده آرزو گرفت
چون سایه امید که دنبال آرزوست
دل نیز بال و پر زد و دنبال او گرفت
آوخ! که در نگاه تو آن نشو خند مهر
چون کوکب سحر بدرخشید و جان سپرد
خاموش شد ستاره بخت سپید من
وز نوامید غم زده در سینه ام فسرد
برگشتم از تو هم که در آن چشم خودپسند
آن مهر دلنواز دمی بیشتر نزیست
برگشتم و درون دل بی امید من
بر گور عشق گم شده یاد تو میگریست
هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)
سلام میر دیو عزیز
متن جالبی بود کلی حرف داشتم راجب این موضوع اما با عرض معذرت ازدوستان برای جلوگیری از سوءتفاهم صلاح دونستم نگم و فقط به این بسنده کنم که نمیدونم این اسم و واسه متن از کجا گرفتی اما من 1 فیلم دیدم به این اسم از ایناریتو که جزو فیلمهای خوبی که تو زندگیم دیدم نمیدونم دیدی یا نه اما پیشنهاد میدم اگه ندیدی حتماًببینی ...
تازه فریدون مشیری میگه :
تو را من زهر شيرين خوانم اي عشق
كه نامي خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري زهر گرم سينه سوزي
تو شيريني كه شور هستي از توست
شراب جام خورشيدي كه جان را
نشاط از تو ، غم از تو ، مستي از توست
ديوك جان... سلام
عنوان متن دقيقا از همون فيلم ديدني ايناريتو وام گرفته شده ...من كلا از سو تفاهم ( جوهره فيلم ِ بابِل ساخته ايناريتو) استقبال ِ شديد ميكنم و اگه حرفي داري و نگي مثل اون كسي هستي كه جيش داره (گلاب به روت)و نميره مستراح... ميدوني اين كار ممكنه به از كار افتادن ِ مثانه منجر بشه ...
با مشتی پر از هیچ
دل خالی ام را
پر میکنم
پر از هیچ ...
آنگاه که خیره
در چشمانم مینگری
خروار هیچ درونم را میگردم
در پی ذره ایی نگاه گرم
که نیست
مشت خالی ام را که به زور باز میکنی
...
آری درست فهمیدی
دلم را فروخته ام
به هیج
این همه هیچ !!!!!
...
میردیو جان تو چرا بی عشق میشی بد و بیراه میگی قربونت برم!!!!!
;)
صبح بخیر رفقا...
روز دیگری با کلی فرصت استثنایی برای غصه خوردن و سردرگم شدن و زنده به گور شدن و سوء تفاهم و بی عشقی و درد جانکاه ِ نفهمیده شدن و غیره و غیره در راه است.
از دست ندهید....حیف میشه یه وقت.
اینجا کجاست؟
سرزمین فرصت های طلایی؟
ارسال یک نظر