۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

ما دهه شصتی های لعنتی!

ما دهه شصتي‌هاي لعنتي خيلي زياديم که يه دنيا جاي ما نيست. مي‌دانيد، ما دهه شصتي‌ها مديون مخترع هدفونيم و واکمن و آیپاد. وقتي که هدفون را در گوشمان مي‌گذاريم و کارمان به کار کسي نيست، آنقدر سرخوشيم که صداي بوق ماشين‌ها را نمي‌شنويم و انسانيتي که به لجن کشيده شده را نمي‌بينيم. آنقدر خوشحاليم که کسي نمي‌داند در گوش‌هايمان صداي آواز شهريار قنبري مي‌آيد يا داريوش يا شجريان .
ما دهه شصتي‌هاي لعنتي خيلي بچه‌ايم که دلمان آزادي جاري دوبي را مي‌خواهد. هيچکس نمي‌داند چه بر ما مي‌گذرد آخر آنچه بر ما مي‌گذرد را کسي نمي‌داند. ما دهه شصتي هاي لعنتي به همه چيز بدبين هستيم وقتي مي دانيم صداقت ميوه كميابي است.ما وقتي برايمان تصميم مي گيرند حسابي داغ مي كنيم.
ما دهه شصتي‌هاي لعنتي نمي‌فهميم چرا دنيا براي ما آوار است. ما دلمان مي‌خواست در خيابان که قدم مي‌زنيم با افتخار بگوييم که دهه شصتي هستيم اما حالا انگار اين ننگ بر پيشاني ماست. ما نه جنگي کرده‌ايم، نه انقلابي. ما دهه شصتي‌هاي لعنتي در يک کاباره مست نکرده‌ايم و" با زن در باران نخوابيده‌ايم".ما دوستانمان را زير باران جستجو مي كنيم
ما دهه شصتي هاي لعنتي چشمانمان را قمار كرده ايم تا چيزي بيشتر از آنچه مي دانيم ياد بگيريم. ما هرگز تسليم شكست نمي شويم. سهراب رفيق روز هاي تنهايي مان است وماركز چشم و گوشمان را باز مي كند. ما دهه شصتي هاي لعنتي عشق فيلم هم هستيم وقتي با "قيصر" كيميايي "اعتراض" كرده ايم .
بخشي از ما تندروي مذهبي‌اند و بخشي از ما در تويوتا کمري عشقبازي مي‌کنند. اما ما دهه شصتي‌هاي لعنتي با همه‌ي اين‌ها منزوي هستيم. نه کسي براي کتاب‌هايمان مقدمه مي نويسد و نه کسي بوسه‌هايمان را ستايش مي‌کند. دلمان مي‌خواهد برابر باشيم چون برابري را مي‌بوسيم اما نابرابري را نمي‌فهميم .
ما دهه شصتي‌هاي لعنتي درهميم. سر همه را درد مي‌آوريم بي‌آنکه سودي داشته باشد. ما دهه شصتي‌هاي لعنتي آنقدر جنم داريم که به خودمان مي‌گوييم لعنتي اما به حرف ناحق پدر هم احترام مي‌گذاريم. ما حتي به پدرهايمان بي‌احترامي هم مي‌کنيم و طغيان مي‌کنيم. مي‌بيني هيچ چيز سر جايش نيست. دمدمي‌مزاج و تندخو و بي‌هويت.
ما دهه شصتي‌هاي لعنتي خيلي زياديم اما بيخود نيستيم. ما براي کارهايمان هيچ دليلي نداريم اما هستيم. به حرف‌هاي ديگران فکر مي‌کنيم و واکنش نشان مي‌دهيم اما جنگ نمي‌کنيم. اين را نه در دانشگاه ياد گرفته‌ايم و نه در خانواده، اين را ما دهه شصتي‌هاي لعنتي از تجربيات مضحک دهه قبلي‌هايمان به يادگار خريده‌ايم.
ما از اين بلند تر نمي توانيم فرياد بزنيم.
ما بچه هاي لوس دهه شصتي!
(دیواااا هم دیولاخیان عزیزم. گویا گوش شیطون کر گوگولی رو ناکارش کردم!!!! هوراااااا . این متن رو تو بلاگ یکی از دوستانم دیدم. من خوشم اومد چون خودمم یه دهه شصتی لعنتی ام!!! نمی دونم چرا بعد از مدتها با این مطلب شروع کردم ولی خوشحالم که دوباره اینجام. و در این لحظه دارم تایپ میکنم. دقیقا همین لحظه که شما بعدا می خونینش..)
ههههههمممممتتتتتووووونننننوووو ددددووووسسستتتت دددددداااااارررررممممم
----------***دیوســــــا***-------------

۵ نظر:

دیوان گفت...

wow!!!
دی‌وااا.
خوش برگشتی دیوسا.

دیوان گفت...

ام... فقط فکر کنم دهه ی شصتی ها هم جنگ دیدن هم انقلاب... اینجا صحبت از دهه ی هفتاده. 60-70در هر صورت.. متن خوبی بود... مرسی.
ما متولدین لعنتی.

دیوار قرمزه گفت...

:O
ما دهه شصتی های لعنتی اجالتا ریخت شست هستیم. ;)
به قول میردیو از قول یکی دیگه
بفرررررررمااااااااااا!
:)
...
دی‌وا دیوسا!

ميرديو گفت...

سلااااام ديوسا خوش اومدي ...
به اميد ِ حضور ِ پررنگت

اما چرا واسه اين بازگشت با لعنت و نفرين آغازيدي!!!؟؟؟؟؟

از استعمال ِ نقل ِ قول هاي ِ مستهچن اكيدا خودداري .... ننننفرماييد
به هيچ وجه ... كلي هم حال ميده گاهي...

Ida گفت...

:))) من دهه هفتادی ام اما بازم لعنتی ام مثل شصتی ها :)))