يوهووو به ديوژن و درودااا ديوان و ديو- يسنا ي جانِ جانا شما كه از همه با قدمت تر هستيد بهتر از هر ديوي مي دانيد كه ما اشرفيم و شما ديو پير گرامي خود نمونه اي از همين اشرف ها هستيد كه بسيار از شما مي آموزيم ... روحو يوهووو ديووو لاخ لاخ لاخ
ولی به نظر من مگه اصلا مهمه که کی اشرف مخلوقات این حرفها برای آدمها خوبه که دنبال قدرت باید باشند تا هر کاری دوست دارند بتونن بکنن برای یه دیو که به طور طبیعی هر کار که می خواد می تونه بکنه این حرفها مهم نیست
سلام ديوا مرسي، نظرت عالي بود و كاملا باهات موافقم... ولي يه نكته هست... مساله قدرت نيست.. مساله اينه كه با ديدن يه ديو آنچنان به زيبايي آفرينش پي ببري كه به ديو بودن خودت افتخار كني... من كه دارم ميبينم... اميد وارم شما هم ببينيد و به ديو بودنتون افتخار كنيد...
يو هووو بر اهالي ديولاخ اميدوارم كه مثل هميشه شاديو باشيد و اينا... همين دورو برا كه روحويي بر فراز ديولاخ داشتم يه بالم يه پتي كرد و اينجا فرود اومدم! حرف از اشرف مخلوقات اومد و خودآ ( اشتباه تايپي نيست، همون خدايي كه هميشه مي خونيد و مي گيده )... وقتي حرف از اشرف مخلوقات به ميون مياد بقيه كلمه ها هم جولوش كم ميارن چه برسه به قدرت! حالا مگه فرقي هم مي كنه كه خودآي ما با خداي آدما يكي باشه يا نه!؟ مگه چند تا خودآ داريم!؟ چيزي كه اين ميون هست زيباييه (بحث پيرامون زيبايي بسياره كه از حوصله اينجا خارج)... زيبايي مطلق و بي عيب ونقصي كه فكر نمي كنم هر كسي از پس خلقش بر بياد... ديوان تازه به دنيا اومده تازه چشمهاش رو باز كرده و مسلما اطرافش رو اونجوري كه ديو پيرهاي سن و سال گذشته مي بينن نمي بينه. واسه همين قشنگياش خيلي بيشتر به چشمش مياد تا چشماي گرد و غبار گرفته به عادت! اما من فكر مي كنم ما كه ديويم و از قبيله آديمان به جدا، وقتي چشمهامون و آب بكشيم و و كمي تو آيينه دلمون خودآمون و ببينيم مي تونيم اون زيبايي رو هم ببينيم ... ديوان عزيز هزاران بار دي وااا بر تو كه دريچه قلبت و چشمان هنرمندانه نگرت را رو به زيبايي گشودي و بر ما نيز يادآور شدي كه هنوز هستند فراوان براي ديدن و لذت بردن... شاديو و ديوپا باشيد روحويوهووديووو
بعد از خواندن يه متن تاثير گذار، چقدر نوشتن برام سنگينه... پس براي اينكه لذت خواندن متن را از دست ندم و زيبايي متن را با متن خودم خراب نكنم... فقط ميگم:
و پرستويي كه در سرپناهِ ما آشيان كرد با آمد شدني شتابناك خانه را از خدايي گم شده لب ريز ميكند.
احمد شاملو (شايد احمديو)
منم آن تازه چشم گشوده اي كه سحرگاهان از كودكي خام زاييده شدم. فرامرز
۹ نظر:
منم دیو - یسنا
ای کاش دیوها بودن
آیا....
آري... مگر شك داريد؟
يا...
يوهووو به ديوژن و درودااا ديوان
و ديو- يسنا ي جانِ جانا شما كه از همه با قدمت تر هستيد بهتر از هر ديوي مي دانيد كه ما اشرفيم و شما ديو پير گرامي خود نمونه اي از همين اشرف ها هستيد كه بسيار از شما مي آموزيم ...
روحو يوهووو ديووو
لاخ لاخ لاخ
ولی به نظر من مگه اصلا مهمه که کی اشرف مخلوقات این حرفها برای آدمها خوبه که دنبال قدرت باید باشند تا هر کاری دوست دارند بتونن بکنن برای یه دیو که به طور طبیعی هر کار که می خواد می تونه بکنه این حرفها مهم نیست
سلام ديوا
مرسي، نظرت عالي بود و كاملا باهات موافقم...
ولي يه نكته هست... مساله قدرت نيست.. مساله اينه كه با ديدن يه ديو آنچنان به زيبايي آفرينش پي ببري كه به ديو بودن خودت افتخار كني...
من كه دارم ميبينم... اميد وارم شما هم ببينيد و به ديو بودنتون افتخار كنيد...
...اگر افريدگار ديوهاهم همون خالق ادما باشه...!!!!من خيلي خوشبين نيستم كه اصلا جادويي تو كار باشه...يه هردمبيل شلمشوربايي كه نگو و نپرس.
يو هووو بر اهالي ديولاخ
اميدوارم كه مثل هميشه شاديو باشيد و اينا... همين دورو برا كه روحويي بر فراز ديولاخ داشتم يه بالم يه پتي كرد و اينجا فرود اومدم! حرف از اشرف مخلوقات اومد و خودآ ( اشتباه تايپي نيست، همون خدايي كه هميشه مي خونيد و مي گيده )...
وقتي حرف از اشرف مخلوقات به ميون مياد بقيه كلمه ها هم جولوش كم ميارن چه برسه به قدرت! حالا مگه فرقي هم مي كنه كه خودآي ما با خداي آدما يكي باشه يا نه!؟ مگه چند تا خودآ داريم!؟ چيزي كه اين ميون هست زيباييه (بحث پيرامون زيبايي بسياره كه از حوصله اينجا خارج)... زيبايي مطلق و بي عيب ونقصي كه فكر نمي كنم هر كسي از پس خلقش بر بياد... ديوان تازه به دنيا اومده تازه چشمهاش رو باز كرده و مسلما اطرافش رو اونجوري كه ديو پيرهاي سن و سال گذشته مي بينن نمي بينه. واسه همين قشنگياش خيلي بيشتر به چشمش مياد تا چشماي گرد و غبار گرفته به عادت!
اما من فكر مي كنم ما كه ديويم و از قبيله آديمان به جدا، وقتي چشمهامون و آب بكشيم و و كمي تو آيينه دلمون خودآمون و ببينيم مي تونيم اون زيبايي رو هم ببينيم ...
ديوان عزيز هزاران بار دي وااا بر تو كه دريچه قلبت و چشمان هنرمندانه نگرت را رو به زيبايي گشودي و بر ما نيز يادآور شدي كه هنوز هستند فراوان براي ديدن و لذت بردن...
شاديو و ديوپا باشيد
روحويوهووديووو
ديوااا بر روحويوهوديوو
بعد از خواندن يه متن تاثير گذار، چقدر نوشتن برام سنگينه... پس براي اينكه لذت خواندن متن را از دست ندم و زيبايي متن را با متن خودم خراب نكنم... فقط ميگم:
و پرستويي كه در سرپناهِ ما آشيان كرد
با آمد شدني شتابناك
خانه را
از خدايي گم شده
لب ريز ميكند.
احمد شاملو (شايد احمديو)
منم آن تازه چشم گشوده اي كه سحرگاهان از كودكي خام زاييده شدم.
فرامرز
ارسال یک نظر