۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

4شمع

چهار شمع به آهستگي مي سوختند ، در آن محيط آرام صداي صحبت آنها به گوش مي رسيدشمع اول گفت : من صلح و آرامش هستم . هيچ کسي نمي تواند شعله مرا روشن نگه دارد . من باور دارم که به زودي مي ميرم ..... سپس شعله صلح و آرامش ضعيف شد تا به کلي خاموش شد شمع دوم گفت : من ايمان و اعتقاد هستم ، ولي براي بيشتر آدم ها ديگر چيز ضروري اي در زندگي نيستم پس دليلي وجود ندارد که ديگر روشن بمانم ..... سپس با وزش نسيم ملايمي ايمان نيز خاموش گشت شمع سوم با ناراحتي گفت : من عشق هستم ولي توانايي آن را ندارم که ديگر روشن بمانم ، انسانها مرا در حاشيه زندگي خود قرار داده اند و اهميت مرا درک نمي کنند ، آنها حتي فراموش کرده اند که به نزديکترين کسان خود عشق بورزند ..... طولي نکشيد که عشق نيز خاموش شد ناگهان کودکي وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را ديد ، گفت : چرا شما خاموش شده ايد ، همه انتظار دارند که شما تا آخرين لحظه روشن بمانيد ..... سپس شروع به گريه کرد ..... سپس .....شمع چهارم گفت : نگران نباش ، تا زماني که من وجود دارم مي توانيم بقيه شمع ها را دوباره روشن کنيم ، من اميد هستم با چشماني که از اشک و شوق مي درخشيد ..... کودک شمع اميد را برداشت و بقيه شمع ها را روشن کردنور اميد هرگز نبايد از زندگي شما محو شودهر يک از ما در اين صورت مي توانيم اميد ، ايمان ، آرامش و عشق را در خود زنده نگه داريم روز زيبايي را برايتان آرزو دارم

۷ نظر:

ديوونه گفت...

درود
خيلي خيلي زيبا بود .

دیوار گفت...

نه امیدی - چه امیدی ؟ به خدا حیف امید !

نه چراغی - چه چراغی؟ چیز خوبی می شه دید؟

نه سلامی - چه سلامی؟ همه خون تشنه ی هم !

نه نشاطی - چه نشاطی ؟ مگه راهش می ده غم؟

دیوار قرمزه گفت...

خوش بود...

ولی کاش یکی از اون شمع ها هم اینجا روشن بود بلکه می‌شد راحت تر متن رو خوند. :)

Ida گفت...

يوهووو ديوسا
باعث اميدواريي
فقط اگه رنگه متنت رو عوض كني بهتر هم مي شه. اولين باره كه من يهجورايي با اين قرمزع موافقم لاخ لاخ لاخ خنديديم
روحووووو

ميرديو گفت...

سلام بر ديوسا... خيلي شگرد بامزه اي بود چون فقط در حالي ميشد متنو خوند كه روي متن كليك چپ رو نگه داري(البته بعدش ميتوني ولش كني).متن زيبايي بود و تداعي اين بيتو ميكنه كه ... هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق ......................... ثبت است بر جريده عالم دوام ما.

هومن گفت...

خيلي قشنگ بود
فقط ديويست معني يكي از كلماتي رو كه زياد بكار برده بودي نميدونه .
شمع چيه ؟!؟!؟!
خوردنيه ؟!؟!؟!
پوشبدنيه ؟!؟!؟!

مردیوجان گفت...

در ادامه ی دیوار جان:
مگه زوره!؟
به خدا هیچکی به تاریکی شب تن نمیده
موش کورم که میگن دشمن نوره
به تیغ تاریکی گردن نمیده
.
.
.

اینجا زیادی روشنه دیوسا جونم
مگه شما بابا برقی ندارین!؟
یکی از این چراغا رو خاموش کن ببینم چی نوشتی خوب ...

گاهی کور
می شیم
از نور
!!!