۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

ديوهاي خوبم ميخوام يه شعر براتون بنويسم كه يه عزيزِ دلي به نامِ كيوسك اونو اجرا كرده ... اصلا ازم نخواين كه مراعات كنم و وسطِ ميدون ديولاخ كه احيانا خانواده رد ميشه حرفاي بد بد نزنم كه اساسا هوس كردم يه نمه بي تربيت باشم ... برو بريم...

ميگي از جنگ و كشاكش ، ميگي از حريقِ نفت كش ....... مجريِ اخبار و گزارش، يه آدمِ دروغگويِ .....!
يه برنامه واسه جووني، روووزتوون سبزوو آسمونيييي.....قدرِ ميكروفونو خوب ميدوني، عشوه نيا آي بچه....!
ارتباط مستقيمو زنده، بين يه شهر و چند تا دِه..... مجريِ جنگِ خانواده، جيغ نزن اينقدر زنيكه .....!
دكور هايِ جلف و پر از گل ، گلاي گلايل و سنبل......كلاغ با اداي بلبل، اينارو از كجا آوردن يه مشتي ...!
همه برنامه ها پرِ غصه ،مصاحبه با آدماي چرك و نشسته..... فكر ميكنه خيلي كاردرسته، خجالت نميكشه مرتيكه ...!
كت هاي قهوه اي، خنده هايِ لوس، مجريهاي بيمعني و چاپلوس .... ميگه همه دزدن بقيه جاسوس، لعنت به هر چي آدمِ...!

كلي حال كردينا اي ديوهايِ شيطون ... به قولِ چاپلين به حماقت هميشه ميشه خنديد پس بخند ديوِ خسته.

۱ نظر:

دیوار گفت...

:)
کلی باید فکر کرد.