... تازگي ها بد جوري گردِ خاموشي و فراموشي پاشيده به ديو لاخ و اين اصلا شايسته نيست ...بر اين اساس تصميم گرفتم با كسبِ اجازه از محضر مباركِ جنابِ مستطاب حضرت ديوانبيگي(دامت بركاته) يه حضور و غيابِ نصفه نيمه از ديوانِ عزيزم به عمل بيارم و ديوهاي ِ گرانقدرِ خواب آلود يه حاضري بگن (خرجش يه كلمه ست.) تا اين كوچكترين رو از شا ءبه (ذهنيت) خاموشي و فراموشيِِ ِ ديولاخ برهانند.
كوچكِ ديوها مير ديو.
ديو - يسنا........
ديوار........
ديوان.......
مرديوجان......
ديوونه......
روحويوهوديوو......
ديويست......
ديوسا......
آن ديويتا.......
ديومار.......
خان ديوه.....
ديويد.....
ديوسان.....
ديولوك هلمز......
ديوا......
ديوبنگ......
و جنابِ مستطاب ديوانبيگي.......
شركتِ آحادِ ديوان گرانسنگ در اين حضور و غياب موجبِ مزيدِ امتنان و مسرتِ خاطر و عدم شركت گرانمايگانِ سبب ِ شرمندگي ِ خود ِ آنان خواهد بود.
۱۶ نظر:
دورت بگردم میر دیو عزیزم.
من هستم.
ولی ببخشید که زیاد نیستم.
اما خوشحالم که حداقل تو به فکر هستی.
دمت گرم و سرت خوش باد.
و
امیدوارم دیوهای عزیز هرطور که هستند، خوش و شاد و سلامت باشند.
دیوار دور همه شان بگردد.
پاینده باد دیولاخ.
من هستم... تنها كمي خستم...
هميشه حاضرم. شايد شما نبينيد. اما هميشه حضور دارم.
پاينده باد ديولاخ...
گرد!؟ از چه نوع!؟ فراموشي مياره!؟ نه اصلا! در ديولاخ همچين چيزايي نمي پاشن!
ميرديو جان من خودم خبرسازم، شما خبري داري بگو ببينم چه خبره!؟ آيا صحت داره يا نه!؟ شايعه است تا بلافاصله تكذيب كنيم! شما اگه يكم به اون ستون سمته چپه تصويرت توجه كني مي بيني پر بي خبر هم نيستيما ;)
به كمك ما شتافتي! چه گرد و خاكي ام به پا كردي! D:
من كه هستم به گوش! حالا جدا ديولاخ گردي شده!؟ ;)))
لاخ لاخ لاخ
يوهووو ديولاخ كه هرگز به فراموشي نمي نشيند :)
روحويوهوديوو...
منم بیدارم
منم هستم ، مستم ، خستم ، دستم ، شستم ....
حاضر!
.
.
.
می دونی که هستم ;)
بیاد استادم دیو-یسنا
منم دیوید - جناب میر دیو هستم
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کسی یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سینه می اید برون ، ابری شود تاریک
چو دیدار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است ، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک ؟
مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... ای
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پس آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
شعر: اخوان ثالث
امیر گلم تنها به احترام دیوان بیدار آمدم ؛ من همچون نسیم هستم در سایه نشستم
عمو میر دیو بادیوبام سه بار نوشتت رو برام خوند من هیچی نفهمیدم اما وقتی اومدم این صفحه فهمیدم باید بگم حاظر
حاضرم، ولی ....!!!؟؟؟
-پاینده باد دیولاخ-
آن ديويتاي عزيزم خيلي خوشحالم بيداري ... بابا بي خيال متنم آسون بود كه!!!...از حاضريِ ِِقشنگي كه گذاشتي ممنونم خانومي.
ديو-يسناي مهربانم ... ممنونتم كه بيداري ...دمت گرم و سرت خوش باد.
از همتون ممنونم كه اجابتم كردين ... دورتون ميگردمو هواتونو دارم.
ارسال یک نظر