۱۳۸۷ مرداد ۱۴, دوشنبه

شايعه يا حقيقت

...
....
.....
ديويست نميدونه چند وقت بود از ديولاخ رفته بود ....
آخه وقت و زمان و ساعت براي ديويست معنا و مفهوم نداره .
اما واسه انسانها داره ، آخه خودشون اينارو ساختن ... حالا بماند كه واسه چي ساختن
چند وقتي هست كه ديويست تو زندان آدمها گير كرده ...
يك روز صبح ديويست چشماشو وا كرد ديد چهار طرفش چهارديواريه ، يك موقع فكر نكنين از اون ديوارهايي كه تو ديولاخ داريم و مدام داره دورتون ميگرده .... نه از اون ديوارها نبود ، ديوارهاش يك مدل ديگه بودن ، خدا نصيب گرگ بيابون هم نكنه چه برسه به ديو ديولاخي
نميدونم كي ديوست رو از ديولاخ دزديد و برد اونجا ، ديويست تازه تازه داشت يواش يواش واسه خودش تو ديولاخ حال ميكردكه سر از زندون آدميزادها در آورد....
هنوزم ديويست اينجاست ، هنوزم چهارتا ديوار سلولش دور و برش رو گرفته ....
اگه اين كفتر نامه بر رو پيدا نكرده بود نميتونست اين پيام رو براتون بفرسته
اين نامه رو فرستاد چون تو زندان آدميزادها شايعاتي در مورد ديولاخ به گوشش رسيد ...
ديويست شنيد اونجا قانونمند شده ، ديويست شنيد دارين دارلحكومه ميسازين ، ديويست شنيد دارين ميزنين تو خط بيزينس ، ديويست شنيد همانند آدميزادها داريد رفراندوم برگزار ميكنيد ، ديويست شنيد داريد تفتيش عقايد ميكنيد ، ديويست شنيد قهر و ناز و عشوه و كرشمه در ميون اومده ، از همه بدتر ديويست شنيد كه بعضي از ديوها در فكر حكومت و به سلطه كشيدن ديگر ديوها هستن ...
البته ديويست اعتقاد داره كه اينها همش شايعه است ، مگه ميشه ديوها دنبال قانون و محكمه و بازرسي و پول و اينجور دنگ و فنگهاي آدميزادها باشن ، بلا به دور ، فقط آدميزادها دنبال اين چيزها ميرن و بس
در كل ديويست بوي آدميزاد ميشنوه ......
البته شايعه خبرهاي خوبي هم به گوش ديويست خورده و اونم بالا رفتن آمار ديوهاي ديولاخه ...

ديويست به ديوستان ( ديو دوستان ) جديد خوشامدگويي ميكنه و از پروردگار ديوروزيشون رو خواستاره

ديويست – چهارديواري آدميزادها

۵ نظر:

مردیوجان گفت...

غصه نخور دیویست جان
یه دیو هر جای دنیا که باشه دیوه...
راستی تا کی اونجا می مونی؟
چرا بردنت اونجا؟
مگه تو زندون آدما دیوم جا میشه!!!!
بیا بیرون از اون تو

ديوونه گفت...

ديويست جونم اين آدما هستن كه خودشون رو تو زندان ميندازن . ديوها تو زندون نميمونن (:

دیوار قرمزه گفت...

دیویست ... بابا ....
گند زدی که.
ما از تو بیشتر از این ها انتظار داشتیم.
نگو صدوبیست هم نیستی.
صدوبیست چیه....

ولی غصه نخور ...
آدرس بده خشت تحویل بگیر.
خودم تموم ِ دیوارها رو روی سر صاحباشون خراب می‌کنم.
البته دیوارهایی که خودشون صاحب خودشون نباشند.

ببینم نکنه تو خودت صاحب اون دیوارهایی.
تا منو داری یه وقت نری دور خودت دیوار بکشی ها.

زت زیاد دیوی جون.دارمت.

ميرديو گفت...

...سلام بر ديويست... كمي درنگ در نوشته هاي تو به من ميگه كه تو يه ديو چپ (communist)هستي... سلطه و سلطه گر و ... بابا كي ميره اين همه راهو !!!؟ من تا پيش از اين گمان ميكردم خودم خيلي ديو ناراحتي هستم اما تو پوز منم زدي ...تو چقدر روحيه حساسي داري(منم حساس...)اما بي خيال اين حرفا بيا تا يه نمه كمتر همو به چالش بكشيم ... اگر هم خواستيم بكشيم خوب به جاش سيگار بكشيم اونم به سبك ديويه خودمون...اينجوري بيتر(اين همون بهتره امادر حال سيگاركشيدن اينجوري نوشته ميشه) نيست ؟؟؟

دیوار گفت...

آمدی جانم به قربانت ولی....

از همون بازیت تو اون فیلم کزایی میشد فهمید که برداشتت نسبت به وقایع یه جوراییه و بیانت هم ...
و ....
بی خیال...

اما یه چیزی...
شنیدن کی بود مانند دیدن؟

امیدوارم از زندونت در بیای - البته اگه خودت بخوای - و بیای و با چشم های خودت نظاره گر باشی.